مرکز دهستان بایک 150هزارگزی شمال تربت حیدریه، سکنۀ آن 5149 تن، شغل مردم زراعت و کسب و مالداری، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، مقام، و رجوع به پایه شود دهستانی از شهرستان تربت حیدریه در باختر شوسۀ مشهد به زاهدان مرکب از 10 آبادی، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مرکز دهستان بایک 150هزارگزی شمال تربت حیدریه، سکنۀ آن 5149 تن، شغل مردم زراعت و کسب و مالداری، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، مقام، و رجوع به پایه شود دهستانی از شهرستان تربت حیدریه در باختر شوسۀ مشهد به زاهدان مرکب از 10 آبادی، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
کژ باشد که به کلاه و جوراب کنند. (از فرهنگ اسدی). قز باشد که به جوراب و کلاه بافند. (حاشیۀ فرهنگ اسدی) : فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید جامۀ خانه بتیک فاخته گون شد. رودکی
کژ باشد که به کلاه و جوراب کنند. (از فرهنگ اسدی). قز باشد که به جوراب و کلاه بافند. (حاشیۀ فرهنگ اسدی) : فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید جامۀ خانه بتیک فاخته گون شد. رودکی
پاسبان، نگهبان، نوبت دار کشک ترکی پاسپایی (گویش گیلکی) نگاهبانی مراقبت پاس: (میخواستند که بحوالی خوابگاه بکشیک و پاسبانی قیام نمایند)، یا اهل کشیک. کشیکچیان قراولان: و اهل کشیک شب متفرق شده کشیکچیان روز هنوز نیامده بودند. یا در کشیک بودن، پاسدار بودن قراول بودن: (از قور چیان ذو القدر که در کشیک بودند مصرنامی قور غلو بجوهه سلطان زخم کاری زده نا چیز گردانید)، پاسدار قراول
پاسبان، نگهبان، نوبت دار کشک ترکی پاسپایی (گویش گیلکی) نگاهبانی مراقبت پاس: (میخواستند که بحوالی خوابگاه بکشیک و پاسبانی قیام نمایند)، یا اهل کشیک. کشیکچیان قراولان: و اهل کشیک شب متفرق شده کشیکچیان روز هنوز نیامده بودند. یا در کشیک بودن، پاسدار بودن قراول بودن: (از قور چیان ذو القدر که در کشیک بودند مصرنامی قور غلو بجوهه سلطان زخم کاری زده نا چیز گردانید)، پاسدار قراول