ده از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان. سکنۀ آن دویست تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی آن زراعت و گله داری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان. سکنۀ آن دویست تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی آن زراعت و گله داری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، پوگان، بوهمان، بویگان، پرکام
رَحِم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زَهدان، بچّه دان، پوگان، بوهمان، بویگان، پُرکام
از قرای مرو است در سمت بالای شهر. (از سمعانی). از قرای مرو است. (مرآت البلدان ج 1 ص 212) (معجم البلدان). شهری در خراسان قدیم در سمت خاوری هرات در درۀ هریرود بفاصله یک روز راه تا هرات. (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 437)
از قرای مرو است در سمت بالای شهر. (از سمعانی). از قرای مرو است. (مرآت البلدان ج 1 ص 212) (معجم البلدان). شهری در خراسان قدیم در سمت خاوری هرات در درۀ هریرود بفاصله یک روز راه تا هرات. (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 437)
نام دهستان حومه بخش نی ریز شهرستان فسا. این دهستان در شمال و خاور بخش واقع گردیده و محدود است از طرف شمال به ارتفاعات غوری و مشگان. از جنوب به سرکوه داراب. از خاور به شوره زار میدان گل (بین سیرجان و نی ریز). از باختر به بخش اسطهبانات. این دهستان از 6 آبادی و مزرعه تشکیل یافته و20000 تن سکنه دارد. و قراء مهم آن عبارتند از: هرگان، مشگان، قطرویه، غوری، ده چاه و جاهک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و رجوع به مادۀ قبل شود قصبۀ مرکزی دهستان حومه مشگان از بخش نی ریز شهرستان فساست که 1800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). و رجوع به مادۀ بعد شود
نام دهستان حومه بخش نی ریز شهرستان فسا. این دهستان در شمال و خاور بخش واقع گردیده و محدود است از طرف شمال به ارتفاعات غوری و مشگان. از جنوب به سرکوه داراب. از خاور به شوره زار میدان گل (بین سیرجان و نی ریز). از باختر به بخش اسطهبانات. این دهستان از 6 آبادی و مزرعه تشکیل یافته و20000 تن سکنه دارد. و قراء مهم آن عبارتند از: هرگان، مشگان، قطرویه، غوری، ده چاه و جاهک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و رجوع به مادۀ قبل شود قصبۀ مرکزی دهستان حومه مشگان از بخش نی ریز شهرستان فساست که 1800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). و رجوع به مادۀ بعد شود
دهی از دهستان زیارت بخش شیروان شهرستان قوچان است و 166 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)، نام محلی کنار راه شیروان به بجنورد میان زیارت و سیساب در 253830 گزی مشهد، (از یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان زیارت بخش شیروان شهرستان قوچان است و 166 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)، نام محلی کنار راه شیروان به بجنورد میان زیارت و سیساب در 253830 گزی مشهد، (از یادداشت مؤلف)
بوشکان. قریه ای از توابع بیضا، دو فرسنگ میانۀ شمال و مشرق تل بیضا. (فارسنامۀ ناصری). مرکز قریۀ ’بلوک’ فارس است. رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 121 و فارسنامۀ ابن البلخی چ 1339 هجری قمری کمبریج ص 54 شود
بوشکان. قریه ای از توابع بیضا، دو فرسنگ میانۀ شمال و مشرق تل بیضا. (فارسنامۀ ناصری). مرکز قریۀ ’بلوک’ فارس است. رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 121 و فارسنامۀ ابن البلخی چ 1339 هجری قمری کمبریج ص 54 شود
یکی از دهستان های نه گانه بخش خورموج شهرستان بوشهر است که از شمال به ارتفاعات بزپر و کوه گیسگان و سرمشهد و از خاور به ارتفاعات والان و خراشیند و از جنوب به کوههای درویش و دار و رئیس غلام و شنبه و از باختر بدهستان حومه خورموج و بخش اهرم محدود میشود، این دهستان در شمال خاوری بخش، واقع شده و رود خانه دشت پلنگ از وسط آن می گذرد، سیزده آبادی، دهستان مزبور را تشکیل میدهد و مجموعاً دارای 600 تن سکنه است و قراء مهم آن عبارتند از: طلعه، فاریاب، کلمه، دهرود علیا و سفلی، تنگ درم، ارغون، مرکز دهستان، قریۀ بوشگان میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) نام مرکزی از دهستان بوشگان، بخش خورموج است که در شهرستان بوشهر واقع است، دارای 245تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
یکی از دهستان های نه گانه بخش خورموج شهرستان بوشهر است که از شمال به ارتفاعات بزپر و کوه گیسگان و سرمشهد و از خاور به ارتفاعات والان و خراشیند و از جنوب به کوههای درویش و دار و رئیس غلام و شنبه و از باختر بدهستان حومه خورموج و بخش اهرم محدود میشود، این دهستان در شمال خاوری بخش، واقع شده و رود خانه دشت پلنگ از وسط آن می گذرد، سیزده آبادی، دهستان مزبور را تشکیل میدهد و مجموعاً دارای 600 تن سکنه است و قراء مهم آن عبارتند از: طلعه، فاریاب، کلمه، دهرود علیا و سفلی، تنگ درم، ارغون، مرکز دهستان، قریۀ بوشگان میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) نام مرکزی از دهستان بوشگان، بخش خورموج است که در شهرستان بوشهر واقع است، دارای 245تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
رحم بود یعنی زهدان، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 356)، بچه دان و زهدان را گویند و بعربی رحم خوانند، (برهان)، رحم باشدکه بچه در آن بود، یعنی زهدان، (اوبهی)، زهدان، یعنی بچه دان، (انجمن آرا) (آنندراج)، بویگان، پویگان، بچه دان، زهدان، رحم، (فرهنگ فارسی معین) : ریش چون بوگانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی باتنگانا، ابوالعباس (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 356)، وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود وزهره و سرگین و خون بوگان کن، کسایی، زنان حامله را بیم بد که پیش از وقت ز مهر او بدر آیند اجنه از بوگان، شمس فخری (از آنندراج)
رحم بود یعنی زهدان، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 356)، بچه دان و زهدان را گویند و بعربی رحم خوانند، (برهان)، رحم باشدکه بچه در آن بود، یعنی زهدان، (اوبهی)، زهدان، یعنی بچه دان، (انجمن آرا) (آنندراج)، بویگان، پویگان، بچه دان، زهدان، رحم، (فرهنگ فارسی معین) : ریش چون بوگانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی باتنگانا، ابوالعباس (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 356)، وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود وزهره و سرگین و خون بوگان کن، کسایی، زنان حامله را بیم بد که پیش از وقت ز مهر او بدر آیند اجنه از بوگان، شمس فخری (از آنندراج)
پنگان: چون روز شد معلوم کردند که هیچ غایب نشده بود جز یکی بنگان زرین و وزیر وی از مال خالص خود بنگانی فرمود که وزن او هفتصد مثقال بود و به خزینه فرستاد. (تاریخ بخارای نرشخی صص 32- 33).
پنگان: چون روز شد معلوم کردند که هیچ غایب نشده بود جز یکی بنگان زرین و وزیر وی از مال خالص خود بنگانی فرمود که وزن او هفتصد مثقال بود و به خزینه فرستاد. (تاریخ بخارای نرشخی صص 32- 33).
دهی از دهستان منوجان کهنوج جیرفت در 70 هزارگزی جنوب باختری کهنوج. سکنۀ آن 500 تن، آب از چشمه. محصول آن خرما و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان منوجان کهنوج جیرفت در 70 هزارگزی جنوب باختری کهنوج. سکنۀ آن 500 تن، آب از چشمه. محصول آن خرما و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
جمع واژۀ بچه: جهانا چنینی تو با بچگان گهی مادری گاه مادندرا. رودکی. مرد سر خمش استوار بپوشد تا بچگان از میان خم بنجوشد. منوچهری. ابر از هوا بر گل چکان مانند زنگی دایگان در کام رومی بچگان پستان نور انداخته. خاقانی. - بچگان دیده، کنایه از قطره های اشک در چشم. (ناظم الاطباء). - بچگان رز، شاخه های نورستۀ رز. (ناظم الاطباء). و رجوع به بچه شود
جَمعِ واژۀ بچه: جهانا چنینی تو با بچگان گهی مادری گاه مادندرا. رودکی. مرد سر خمش استوار بپوشد تا بچگان از میان خم بنجوشد. منوچهری. ابر از هوا بر گل چکان مانند زنگی دایگان در کام رومی بچگان پستان نور انداخته. خاقانی. - بچگان دیده، کنایه از قطره های اشک در چشم. (ناظم الاطباء). - بچگان رز، شاخه های نورستۀ رز. (ناظم الاطباء). و رجوع به بچه شود
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، سر راه مالرو عمومی تربت جام به قلعه حمام. محلی جلگه و معتدل است و 325 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی به شوسه دارد. در تداول محلی بژکان هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، سر راه مالرو عمومی تربت جام به قلعه حمام. محلی جلگه و معتدل است و 325 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی به شوسه دارد. در تداول محلی بژکان هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 490 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 490 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)