جدول جو
جدول جو

معنی بشنوی - جستجوی لغت در جدول جو

بشنوی
حسین. از شاعران بود و در مذمت به دار آویختن جسد باذ (373 هجری قمری) اشعار عربی دارد. رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 186 شود. مؤلف اللباب نام وی را ابوعبدالله حسین بن داود آورده و گوید او را دیوان مشهوری بود. رجوع به اللباب ص 128 شود
لغت نامه دهخدا
بشنوی
(بَ نَ)
طایفۀ بزرگی از کردان که در نواحی جزیره ابن عمر ساکن باشند. رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 185، 190 و اللباب ص 127 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
منسوب به بشرویه. رجوع به بشرویه شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور با 406 تن سکنه. آب از قنات. محصول آنجا غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، ناخوش شدن مرد از خوردن طعام بدمزه، بد بوی دهن گردیدن از ناکردن خلال و مسواک، لبریز آب گردیدن وادی. (از منتهی الارب). تنگ شدن وادی. بسبب آب و مردم و بدشمردن اقامت درآن. (از اقرب الموارد) ، عاجز و تنگ شدن کسی به کاری. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دبش (از دزی ج 1 ص 89)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
منسوب به ابن. یعنی پسری و به بنت یعنی دختری. و منسوب به ابناء سعد که قومی بودند از عجم و در یمن سکنی داشتند و نیز منسوب به بنیات الطریق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ده از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت. آب از رودخانه. محصول آنجا خرما. شغل اهالی آن زراعت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ وی ی)
شنئی ّ. منسوب به شنوءه. (منتهی الارب). شنأی ّ (شنئی ّ) منسوب است به شنوءه و شنوی ّ منسوب است به شنوّه. (از اقرب الموارد). لغتی است در شنئی: سفیان بن ابی زهیر شنئی و یقال له شنوی ایضاً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بُ)
ابن داود کرد. اشعار او را ابن شهرآشوب در ’مناقب’ آورد، و در معالم العلماء ص 36 و 137 نیز او را یاد کرده است. او راست: ’الرسائل البشنویه’ و ’الدلائل’. (ذریعه ج 8 ص 236 و ج 10 ص 244) (تاریخ کرد یاسمی ص 86)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ بِ نَ)
کاشانی بن حسین بن حسن. اجازه ای بتاریخ 728 هجری قمری و دیگری مورخ 763 هجری قمری از وی باقی مانده است و خود اواز علامۀ حلی اجازت دارد. (ذریعه ج 1 ص 170 و 177)
لغت نامه دهخدا
منسوب به ابن پسری، منسوب به بنت دختری. پی و اساس دیوار بنوره بنه. جدیدا بتازگی
فرهنگ لغت هوشیار