- بشناقه
- لاتینی تازی شده گزر زردک از گیاهان حویج گزر زردک
معنی بشناقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابلاغیه
پروژه
کمدریس از گیاهان کمدریس
دیباچه، عنوان، سر نامه
بو مادران برنجاسف
پیشخانه کریاس جلوخان
حکم یا دستوری که از طرف وزارتخانه یا موءسسه ای در نسخه های متعدد نویسند و بشعب و کارمندان ابلاغ کنند متحد المال
زن سبک روح خندان
ترکی سنگ پشت
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
((بَ مِ))
فرهنگ فارسی معین
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
دستور یا هر مطلب دیگری که از طرف وزارتخانه یا اداره ای در چندین نسخه نوشته شده و برای شعبه ها، ادارات یا کارمندان فرستاده می شود، متحدالمآل
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی
جوانک، پسر جوان
نوعی نان سفید روغنی
Program
программа
Programm
програма
program
programa
programma
programa
programme
programma
โปรแกรม
program
بيضويٌّ
कार्यक्रम
תוכנית