جدول جو
جدول جو

معنی بشقاب - جستجوی لغت در جدول جو

بشقاب
ظرف چینی، لعابی یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا می خورند، دوری، پیش دستی
تصویری از بشقاب
تصویر بشقاب
فرهنگ فارسی عمید
بشقاب
ظرف غذا خوری پهن وگرد و کم عمق مانند دوری
تصویری از بشقاب
تصویر بشقاب
فرهنگ لغت هوشیار
بشقاب
((بُ))
ظرف غذاخوری معمولاً گرد، کمابیش مسطح و لبه دار یا دارای شیبی اندک به طرف داخل
تصویری از بشقاب
تصویر بشقاب
فرهنگ فارسی معین
بشقاب
ظرف، غذاخوری، دیس کوچک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بشقاب
تعبیر خواب بشقاب دیدن بشقاب در خواب، نشانه صرفه جویی کردن در زندگی و یافتن همسری شایسته است. اگردر خواب در حال جمع آوری وسایل خودتان (به منظور اسباب کشی یا هر دلیل دیگر) بودید، به احتمال زیاد نگران تغییر و تحولات مهم وبنیادینی هستید که در زندگی روزمرهتان رخمیدهند. در غیر این صورت، ضمیرناخودآگاهتان در حال سازمان دهی و رها کردن«بار و بنه« عاطفی احساسی است. برخی ازمعبران معتقدند که مشاهده این گونه خواب ها، صرفا، به منزله اشارهای از ضمیر ناخودآگاهتان بدین مضمون است، شما درگیر فعالیتهای زیادو متعددی هستید که احتمالا لازم است برخی ازآنها را جمع آوری کرده و رهایشان نمایید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ / سِ بُ)
طواف که کاسه و بشقاب سفالین بفروشد
لغت نامه دهخدا
(بَ)
باشو. ده جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. سکنه آن 370 تن و آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. و رجوع به باشو شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
قسمی خربزۀ کوتاه قد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ شِ)
بتعجیل و بزودی و بدون درنگی. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 200). سراعاً. (ترجمان القرآن عادل بن علی) ، منسوبست به بشتنه. (سمعانی) (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بشتن و بشتنه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
موضعی است در شعر لهبی:
فالهاوتان فکبکب فجتاوب
فالبوص فالافراع من اشقاب.
(معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
بشقاب:
کوزه دارد از بزرگی جای بر بالای خم
می زند بر لنگری صد تکیه هر دم بوشقاب،
ملافوقی یزدی (از آنندراج)،
و رجوع به بشقاب شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
جمع واژۀ شقب و شقب. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ شقب، به معنی مغاکی میان دو کوه یا شکاف کوه یا تنگ جای از اودیه که مرغان در آن آشیانه گیرند. (آنندراج). و رجوع به شقب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاسه بشقاب
تصویر کاسه بشقاب
کاسه و بشقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه بشقابی
تصویر کاسه بشقابی
منسوب به کاسه بشقاب طوافی که کاسه و بشقاب سفالین فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته بشقابی
تصویر ته بشقابی
پهن پهنا از میوه ها (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشقاب سالاد خوری
تصویر بشقاب سالاد خوری
میوه خوری پیشدستی (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشقاب سوپخوری
تصویر بشقاب سوپخوری
سکره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشقاب کوچک
تصویر بشقاب کوچک
بزمک
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی شیلان شیلانه کز مسرفی به رنگ مصور ندیده است - برطاق خانه اش زده شیلان کشیده است (سلیم) بزمه (گوشه بزمگاه) بشقاب
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه. یا بشقاب گود. بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتاب
تصویر بشتاب
بتعجیل بزودی بدون درنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقاب
تصویر اشقاب
جایگاهی است نزدیک مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقاب
تصویر شقاب
جمع شقب یا شقب، مغاک ها دره ها
فرهنگ لغت هوشیار
((~. پَ رَ دِ))
شیء یا پدیده ای به شکل بشقاب که برخی در کشورهای مختلف مدعی دیدار آن هستند و بیشتر مردم گمان می کنند که از کرات دیگر آمده اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنب در بشقاب گذاشتن
تصویر دنب در بشقاب گذاشتن
به مسخره کسی را احترام کردن
فرهنگ فارسی معین
آن که خوراک بازمانده ی دیگری را می خورد
فرهنگ گویش مازندرانی