- بشردن
- فشردن، محصور ساختن تنگ گرفتن کسی را در حصار
معنی بشردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشوردن
بالا شدن، بلند شدن
فشردن
شورانیدن، درهم کردن، برهم زدن، زیر و رو کردن، درهم ریختن، آمیختن، سرشتن، آشوردن، آشوریدن، فاشورانیدن
بالا رفتن، بلند شدن، ایجاد شدن صدا، به گوش رسیدن صدا
فشار دادن، آب یا شیرۀ چیزی را با فشار گرفتن، افشره گرفتن، افشردن، فشاردن، افشاردن
فشار دادن
Crush, Squeeze
esmagar, apertar
раздавливать , сжать
zerquetschen, drücken
miażdżyć, ściskać
розчавити , здавлювати
aplastar, apretar
écraser, serrer
schiacciare, stringere
verpletteren, knijpen
कुचलना , दबाना
menghancurkan, memeras
سحق , ضغط
압박하다 , 압축하다
למחוץ , ללחוץ
压碎 , 挤压
ezmek, sıkmak
kusaga, kushinikiza
บีบ , บีบ
চেপে ধরা , চেপে ধরা
کچلنا , دبانا
کشیدن، حمل کردن، نقل کردن، با خود برداشتن حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو
چیزی را با خود از جایی به جای دیگر رساندن، حمل کردن، سود گرفتن به ویژه در قمار، در ورزش پیش افتادن و پیروز شدن در مسابقه