جدول جو
جدول جو

معنی بشاره - جستجوی لغت در جدول جو

بشاره
(بَشْ شا رَ)
مژده دهند: و رخسارۀ ساره و شارۀ بشارۀ آن مخبات نیک مبسم... (درۀ نادره چ شهیدی ص 53).
لغت نامه دهخدا
بشاره
(اِ تِ)
بشارت. مسرور شدن بچیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
بشاره
(بِ رَ)
خبریکه در بشره تأثیر بخشد چنانکه آن را دگرگون سازد. و این در اندوه نیز بکار رود لیکن استعمال آن بیشتر در خبرهای شادی بخش است. ج، بشارات و بشائر. در تاج العروس آمده است: و هرگاه بطور مطلق بکار رود بخیر اختصاص یابد. (از اقرب الموارد). مژده، ولاتکون مطلقه الا بالخیر و انما تکون بالشر اذاکان مقیده به. (منتهی الارب). مژدگانی و خبر خوش. (ناظم الاطباء). مژده و چون در خیر باشد بطور مطلق گویند و اگر در شر باشد آن را مقید کنند. (ناظم الاطباء). هر خبر راستی که از شنیدن آن رنگ چهرۀ آدمی دگرگون شود آن را بشارت گویند و در خیر و شر هر دو استعمال شده ولی در مورد خبر خوش کثیرالاستعمال تر است. کذا فی تعریفات السیدالجرجانی. (از کشاف اصطلاحات الفنون). بشری ̍. (اقرب الموارد) ، درخت مسواک. (مهذب الاسماء). کحل السودان. (منتهی الارب). و رجوع به بشام شود
لغت نامه دهخدا
بشاره
مسرور شدن بچیزی، شاد شدن وشاد کردن
تصویری از بشاره
تصویر بشاره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهاره
تصویر بهاره
(دخترانه)
آورنده بهار، منسوب به بهار، بهاری، متولد شده در بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
(پسرانه)
نام روستایی (نگارش کردی: بیاره)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بساره
تصویر بساره
ایوان، صفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهاره
تصویر بهاره
بهاری مثلاً لباس پاییزه، ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار به دست می آید، ویژگی محصول کشاورزی کاشته شده در بهار مثلاً کشت پاییزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشتره
تصویر بشتره
چنگالی، خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند
چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتزه، بشنزه، بشنژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
مژده، خبر خوش، خبر مسرت آور
فرهنگ فارسی عمید
دور ریختنی، فرومایه (خشار برابربا رفته یا روفته و پیراسته پارسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشاره
تصویر عشاره
ده یک یکدهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشاره
تصویر قشاره
پوست کنده، تراشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاره
تصویر نشاره
خاک اره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشاره
تصویر جشاره
سینه درد، سرفه خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذاره
تصویر بذاره
از پارسی برزافشان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بهار بهاری کشت بهاره. (مقابل کشت پاییزه)، گندم و غلات دیگر که در فصل بهار کارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
مژدگانی، خبر خوش، نوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساره
تصویر بساره
ایوان
فرهنگ لغت هوشیار
حلوا با کنجد و خرما، حلوایی که از آرد کنجد و خرما یا از نان باریک کرده مثل چنگال یکجا میمالند چنگالی انگشتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصاره
تصویر بصاره
بینایی، بینادلی، گونه ای خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگاره
تصویر بگاره
قسمی از قایق بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکاره
تصویر بکاره
دخترگی دوشیزگی ناسفتگی دخت مهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
بوته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتره
تصویر بشتره
((بُ تَ رِ))
نوعی حلوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
((بَ رَ))
خبر خوش دادن، نوید دادن، مژده، خبر خوش، نکویی، جمال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بساره
تصویر بساره
((بَ یا بِ رِ))
ایوان، صفه، بارگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهاره
تصویر بهاره
((بَ رِ))
کشت و زراعتی که در فصل بهار انجام می شود، شکوفه درخت به ویژه مرکبات
فرهنگ فارسی معین
((بَ رَ یا رِ))
گیاهی که ساقه بلند و مستقیم ندارد و شاخه های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره، بوته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
نوید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نمارش، نمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
Implication
دیکشنری فارسی به انگلیسی