- بشاره
- مسرور شدن بچیزی، شاد شدن وشاد کردن
معنی بشاره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشان دادن چیزی را
ایوان
بینایی، بینادلی، گونه ای خوراک
حلوا با کنجد و خرما، حلوایی که از آرد کنجد و خرما یا از نان باریک کرده مثل چنگال یکجا میمالند چنگالی انگشتو
مژدگانی، خبر خوش، نوید
قسمی از قایق بزرگ
دخترگی دوشیزگی ناسفتگی دخت مهری
بوته
نمارش، نمار
منسوب به بهار بهاری کشت بهاره. (مقابل کشت پاییزه)، گندم و غلات دیگر که در فصل بهار کارند
از پارسی برزافشان
سینه درد، سرفه خشک
دور ریختنی، فرومایه (خشار برابربا رفته یا روفته و پیراسته پارسی است)
بهاری مثلاً لباس پاییزه، ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار به دست می آید، ویژگی محصول کشاورزی کاشته شده در بهار مثلاً کشت پاییزه
مژده، خبر خوش، خبر مسرت آور
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
چنگالی، خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند
چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتزه، بشنزه، بشنژه
چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتزه، بشنزه، بشنژه
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
ده یک یکدهم
پوست کنده، تراشه
خاک اره
((بَ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی که ساقه بلند و مستقیم ندارد و شاخه های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره، بوته
ایوان، صفه
Implication
Annunciation
подразумеваемое
благовещение