جدول جو
جدول جو

معنی بسین - جستجوی لغت در جدول جو

بسین(بُ سَ)
بسیم، ظاهراً تحریفی باشد از بسیس مصغر بس. (دزی ج 1 ص 87)
لغت نامه دهخدا
بسین
پسین. دهیست میان راه تبریز به ارزن الروم مابین گریوۀ آق آفتن و ارزن الروم و فاصله آن از گریوۀ آق آفتن پنج فرسنگ و تا ارزن الروم شش فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ 1331 هجری قمری لیدن ص 183) ، در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزین
تصویر بزین
(دخترانه)
نگارش کردی: بهزن، بهزان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بسیم
تصویر بسیم
(پسرانه)
خوشحال، شادمان و خندان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بتین
تصویر بتین
(دخترانه)
پرحرارت، قدرتمند (نگارش کردی: بهتین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوین
تصویر بوین
(دخترانه)
قانع (نگارش کردی: بون)، خوشبو (نگارش کردی: بویان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنین
تصویر بنین
(دخترانه)
نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می روید (نگارش کردی: بهنین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برین
تصویر برین
(پسرانه)
پیشین، عریض، پهناور (نگارش کردی: بهرین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بلین
تصویر بلین
(دخترانه)
عهد، قرار (نگارش کردی: بهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهین
تصویر بهین
(دخترانه)
مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسین
تصویر حسین
(پسرانه)
نیکو، خوب، مصغر حسن، نام امام سوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بسیه
تصویر بسیه
(پسرانه)
کافی (نگارش کردی: بهسیه)
فرهنگ نامهای ایرانی
(طَ بَ سَ)
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 130هزارگزی جنوب خاوری شوسف و 7هزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. دامنه، گرمسیر، دارای 96 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و مالداری. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
از قرای مرو است بر دو فرسخی آن. (از معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 212)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ابوداود سلیمان بن ایاس بسینی مروزی. وی به عراق سفر کرد و حدیث شنید. (از معجم البلدان). و رجوع به لباب الانساب ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوبست به بسینه که قریه ای است از قرای مرو در دو فرسخی آن. (سمعانی). و رجوع به اللباب ص 135 و بسینه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از برین
تصویر برین
برتر، بالاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنین
تصویر بنین
فرزندان پسران پسران فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باین
تصویر باین
آشکار، هلیده زنی که هلش (طلاق) از شوی جدا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکین
تصویر بکین
گنک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بسد که مرجان باشد مرجانی بسدی. توضیح در شعر فارسی بتخفیف بسدین آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطین
تصویر بطین
مرد شکم بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزین
تصویر بزین
وزنده: بادبزین. چارپای زین کرده و آماده سواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسان
تصویر بسان
مثل شبه نظیر مانند. توضیح دایم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستن
تصویر بستن
چیزی را در بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آمادگی نیروی نظامی، ساختگی کارها وکار سازیها و ساخته شدن وآماده گردیدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سامان جهاز اسباب وسایل، سلاح ساز جنگ، رخت سفر، ساختگی آمادگی آماده سفر شدن، قصد اراده عزم عزیمت، آماده ساختن نیروی نظامی و تمامی ساز و برگ سفر و جنگ -7 تجهیزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیط
تصویر بسیط
گسترده، چیزی که فراخ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیل
تصویر بسیل
مرد عصبانی از خشم یا از دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیم
تصویر بسیم
روی گشاده، خندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبسین
تصویر جبسین
گچ گچ جص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهین
تصویر بهین
خوب نیکو، برگزیده منتخب، بهترین، گزیده ترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبسین
تصویر جبسین
جیبسین، گچ، حبص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بستن
تصویر بستن
انعقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برین
تصویر برین
متعالی
فرهنگ واژه فارسی سره