جدول جو
جدول جو

معنی بسپاریین - جستجوی لغت در جدول جو

بسپاریین
بپارسن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ پَ)
اسفرائین. شهری است مشهور در خراسان و چون رسم و عادت مردم آنجاچنان بودی که پیوسته با سپر می بوده اند لهذا به این نام موسوم شده است. (برهان). رجوع به اسفراین شود
لغت نامه دهخدا
(لَ زَ دَ)
سپردن:
سپارید ما را و ساکن شوید
به یزدان دادار ایمن شوید.
فردوسی.
چو میدان سر آمد بتابید روی
بترکان سپارید یکباره گوی.
فردوسی.
هزار طرف بیک میخ و هیچ از او نه پدید
بزیر طرف سپاریده میخ را ستوار.
ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده 178).
رجوع به سپردن و سپاردن شود
لغت نامه دهخدا
شمردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیدن، متلاشی گشتن، متلاشی نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
سفارش کردن، سپردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره کردن، چاک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی