جدول جو
جدول جو

معنی بسترآهنگ - جستجوی لغت در جدول جو

بسترآهنگ
لحاف، ملافه، چادرشب، چادر رختخواب، برای مثال خوشا حال لحاف و بسترآهنگ / که می گیرند هر شب در برت تنگ (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۷)
تصویری از بسترآهنگ
تصویر بسترآهنگ
فرهنگ فارسی عمید
بسترآهنگ
(بَ تَ هََ)
بمعنی لحاف باشد. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (جهانگیری). جامۀ خواب. دواج. لحاف و روانداز. و رختخواب. (فرهنگ نظام) ، غلبه نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ترش رو گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). روی ترش کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 26)
لغت نامه دهخدا
بسترآهنگ
((~. هَ))
لحاف، نهالی، چادر شبی که بر روی بستر کشند
تصویری از بسترآهنگ
تصویر بسترآهنگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ)
بلندآهنگ. در اینجا لفظ آهنگ به معنی آواز است. (غیاث) (آنندراج) :
ذره تا خورشید گلبانگ اناالحق میزند
نغمۀ خارج ندارد ساز سیرآهنگ عشق.
صائب (از آنندراج).
، راضی. خشنود، جوانمرد. سخی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ هََ)
پیشرو لشکر که بعربی مقدمهالجیش خوانند و بترکی هراول گویند. (آنندراج) (برهان). پیشرو لشکر. (شرفنامۀ منیری) :
طلایه نگه کن که از خیل کیست
سرآهنگ این دوده را نام چیست.
فردوسی.
و هر کس را از آن مقدمان و سرآهنگان نیکوئیها کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). و همه اصفهبدان و سرآهنگان و سرلشکر جدا کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 67).
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سرآهنگان خوانند مر او را سرهنگ.
سنائی.
سرآهنگ تا ساقه از تیر و تیغ
برآورد کوهی ز دریا بمیغ.
نظامی.
درای شتر خاست از کوچگاه
سرآهنگ لشکر درآمد براه.
نظامی.
و ابوعبداﷲ محمد و ابواحمدسرآهنگ و... در وجود آمدند. (تاریخ قم ص 235).
، عسس و شحنه و میر شب. (آنندراج) :
ز صدر خاص ده عارض بدرکرد
سرآهنگان شب بیدارتر کرد.
نزاری قهستانی (از آنندراج).
، تارگنده باشد که بر تارها بکشند. آن را تیر هم گویند. (آنندراج). تار گنده را نیز گویند که بر سازها کشند. (برهان) (رشیدی) :
عدو اگر نبود گو مباش آن بدرگ
بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی
بقای جان تو بادا کدام اوتار است
که گر بلرزد تاری قفا خورد چنگی.
اخسیکتی.
جماعت مغنیان بریشم سرآهنگی از برای جمال را بندند. (لباب الالباب عوفی ج 2 ص 244 و 245) ، خوانندگی و نوازندگی. (آنندراج) :
نشست و در زبان بگرفت در عشاق آهنگی
که ساز زهره را بشکست در حیرت سرآهنگش.
سیف اسفرنگ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لحاف نهالی، چادر شبی که برروی بستر کشند. بستر افکندن (افگندن) رختخواب انداختن رختخواب پهن کردن بستر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرآهنگ
تصویر سرآهنگ
پیشرو لشکر، سرهنگ
فرهنگ لغت هوشیار