طبابت. (ناظم الاطباء) : اگرچه بود میزبان خوش زبان بزشکی نه خوب آید از میزبان. اسدی (از آنندراج). عرب بر ره شعر دارد سواری بزشکی گزیدند مردان یونان. ناصرخسرو
طبابت. (ناظم الاطباء) : اگرچه بود میزبان خوش زبان بزشکی نه خوب آید از میزبان. اسدی (از آنندراج). عرب بر ره شعر دارد سواری بزشکی گزیدند مردان یونان. ناصرخسرو
گوسفندکشی را گویند که قصابان بی خبر مستأجر کشند و به مردم فروشند، یا آنچه مستأجر از ایشان می گیرد به او ندهند. (لغت محلی شوشتر - خطی) ، کنایه از طبیبی که تازه روی کار آمده و بی وقوف در گوشه و کنار معالجۀ مرض کند. (لغت محلی شوشتر - خطی)
گوسفندکشی را گویند که قصابان بی خبر مستأجر کشند و به مردم فروشند، یا آنچه مستأجر از ایشان می گیرد به او ندهند. (لغت محلی شوشتر - خطی) ، کنایه از طبیبی که تازه روی کار آمده و بی وقوف در گوشه و کنار معالجۀ مرض کند. (لغت محلی شوشتر - خطی)
کشندۀ بز. آنکه بز بکشد. قصاب: در خدمت شیخ ابوالعباس قصاب بود از ایشان کرامات طلبیدند. فرمودند من بزکشی ام بس این چندین خلق بر من جمع آمده اند. (انیس الطالبین ص 74)
کشندۀ بز. آنکه بز بکشد. قصاب: در خدمت شیخ ابوالعباس قصاب بود از ایشان کرامات طلبیدند. فرمودند من بزکشی ام بس این چندین خلق بر من جمع آمده اند. (انیس الطالبین ص 74)