جدول جو
جدول جو

معنی بزمینون - جستجوی لغت در جدول جو

بزمینون
روستایی از دهستان دشت سرآمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدمینتون
تصویر بدمینتون
نوعی ورزش دو یا چندنفره، در زمینی مستطیلی شکل که با راکت و توپ پردار انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
(زَ مِ)
جمع واژۀ زمن، برجای مانده. (آنندراج). رجوع به زمن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام دژی عظیم که در یمن نزدیک صنعاء بوده است و گویند آن را سلیمان بن داود (ع) ساخته و صحیح آن است که بوسیلۀ گروهی از تبابعه بنا شده است و از این دژ در اخبار حمیر و اشعار آنان ذکری بمیان آمده است و عبدالرحمن اندلسی گوید که بینون و سلحین دو شهربودند که اریاط حبشی فرمانده سپاه نجاشی هنگامی که بر یمن دست یافت بینون و سلحین را ویران ساخت. و در کتاب معجم ما استعجم آمده که آن را بنیونه نیز گویندزیرا میان عمان و بحرین قرار داشته است. و یاقوت افزاید که: این رأی توهمی بیش نیست و بینون از اعمال صنعاء است و اما آنکه میان عمان و بحرین قرار داشته بینونه (به هاء) است و بنا بر قول مؤلف معجم مااستعجم باید بر وزن فعلون از مادۀ بین، و یاء آن اصلی باشد و حال آنکه قیاس نحویان برخلاف این مطلب است زیراهرگاه ’ن’ دارای اعراب گردید یاء از اسم حذف نمیگردد مانند قنسرین و فلسطین. بنابراین از مادۀ بین نبوده بلکه بر وزن فیعول و یاء زائد است از: ابن ّ بالمکان و بن ّ، اذا أقام به. آنگاه یاقوت آراء دیگری در این باره بتفصیل ذکر میکند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شهرکیست (از حدود ماوراءالنهر) و اندروی مردمانی اندک و جائی با کشت و بزر. (حدود العالم از یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مصحف برمایون باشد به رای مهمله. نام گاوی است که فریدون شیر او رامیخورد. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). و بجای یای حطی، نون هم بنظر آمده است. (برهان). مصحف برمایون. (حاشیۀ برهان چ معین). نام گاو که فریدون بشیر آن گاو پرورده بود. (فرهنگ خطی). رجوع به برمایون شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
کنیۀ شهد. (آنندراج). انگبین
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به لغت یونانی نوعی از سنگ یشب باشد و بهترین آن سبزرنگ است. گویند اگر بر بازو بندند از صاعقه ایمن باشند. (برهان) (آنندراج). حجر الیشف است. (تحفۀ حکیم مؤمن). نوعی از حجر یشف است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
حب السمنه است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
قنطوریون صغیر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان رود خانه بخش میناب است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بُزْ)
یک نوع پارچۀ گلابتون دوزی و زربفت و کیمخواب. (ناظم الاطباء). نوعی از ابریشم نفیس. (آنندراج). سندس. دیبا. و احتمال دارد معرب پرنون باشد. (یادداشت بخط دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرمینون
تصویر طرمینون
یونانی یشپ یشم شیری رنگ از سنگ های گرانبها
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از ورزش شبیه به تنیس که در زمینی شبیه زمین والیبال با شرکت 2 یا 4 تن انجام میشود. راکت آن از راکت تنیس ضعیف تر است و توپ آن از یک گوی کوچک پلاستیک یا چرمی تشکیل شده که چند پر (پرنده) در آن فرو برده اند. این ورزش تازه در ایران معمول شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزیون
تصویر بزیون
پارچه گلابتون دوزی و زربفت و کیمخواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمینتون
تصویر بدمینتون
((بَ تُ))
نوعی ورزش شبیه تنیس که دو یا چهار بازیکن دارد
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان کسلیان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی