سبد. (السامی). شعر. (مجمل اللغه) (زمخشری) (مهذب الاسماء) (السامی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). مقابل پشم. مقابل بزپشم. صوف. (یادداشت بخط دهخدا). قاتمه. بزمو: ما له سبد و لا لبد، نیست او را بزموی و بزپشم. (مهذب الاسماء) : و اگر نخست پای را بروغن زیتون گرم کرده بمالند... و لختی بزموی برنهند و بکاغذ اندر گیرد و پس پایتابه برپیچیدن و بموزه فروکند از سرما سلامت یابد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). منعمی بر پیر دهقانی گذشت اندر دهی نان جو میخورد و پیشش پارۀ بزموی بود. انوری
سَبَد. (السامی). شَعر. (مجمل اللغه) (زمخشری) (مهذب الاسماء) (السامی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). مقابل پشم. مقابل بزپشم. صوف. (یادداشت بخط دهخدا). قاتمه. بزمو: ما له سبد و لا لبد، نیست او را بزموی و بزپشم. (مهذب الاسماء) : و اگر نخست پای را بروغن زیتون گرم کرده بمالند... و لختی بزموی برنهند و بکاغذ اندر گیرد و پس پایتابه برپیچیدن و بموزه فروکند از سرما سلامت یابد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). منعمی بر پیر دهقانی گذشت اندر دهی نان جو میخورد و پیشش پارۀ بزموی بود. انوری
یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز