- بزشکی
- معالجه بیماران طبابت
معنی بزشکی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پزشکی طبابت
پزشکی طبابت
دانش معالجۀ بیماران، طبابت، شغل و عمل پزشک، طبابت، (صفت نسبی، منسوب به پزشک) آنچه مربوط به معالجۀ بیماران است، طبی
طبابت، معالجه بیماران، منسوب به پزشک، طبی، قانونی شاخه ای از فن پزشکی که از شناسایی آسیب های ناشی از جنایات بحث می کند
Medical
медицинский
medizinisch
медичний
medyczny
médico
medico
médico
médical
medisch
การแพทย์
طبّيٌّ
चिकित्सा
רפואי
wa kitabibu
চিকিৎসা
طبیب، جراح، حکیم، پزشک آنکه بیماران را معالجه کند طبیب. توضیح اصح (بزشک) بابای موحده است ولی در قرون اخیر (پزشک) بابای سه نقطه متداول گردیده