- بزان
- در حال وزیدن
معنی بزان - جستجوی لغت در جدول جو
- بزان (دخترانه)
- شکست دهنده، نام روستایی (نگارش کردی: بهزان)
- بزان
- وزان، وزنده، در حال وزیدن،
برای مثال نه ابر بهارم که چندان بگریم / نه باد بزانم که چندان بپویم (مسعودسعد - لغتنامه - بزان)
- بزان ((بَ))
- جهنده، جست زننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وقتی تیرانداز روی زانوهای خود بنشیند و هدف را مورد اصابت قرار دهد می گویند (بزانو) است، فرمانی است که از طرف مافوق بتیر انداز داده میشود تا وضع بزانو را بخود بگیرد
مردن، نگاه مردن
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
گفتار
دراز دستی، برجستن، خوگیری رامش، چیرگی
میل وخواهش
مثل شبه نظیر مانند. توضیح دایم الاضافه است
وزنده: بادبزین. چارپای زین کرده و آماده سواری
آب دهان که از شش غده زیر ربان ترشح میشود
چرب زبان
جامه فروش، پارچه فروش
از ریشه پارسی بر زفروش دانه فروش فروشنده روغن بزرک
تولید شدن، زادن، تولد
تنگ پالان
گرمابه
اطراف یا سرانگشتان
جمع باز، پارسی تازی شده بازها
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
از ته دل، از تصمیم قلب، از دل وجان
روش، طریقه، عادات
تالاب
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بازنده، در حال باختن، پرنده شکاری، نام روستایی در کردستان، باز، جمع، (نگارش کردی: بازان)
آب دهان، آب دهن
برنده قاطع برا
به آن