ابزار، که قریه ای است در دوفرسخی نیشابور، و عامه آنرا بزار گویند. و نسبت بدان بزاری شود. و ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد بزاری محدث منسوب به آنجاست. (از معجم البلدان). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 199 شود
ابزار، که قریه ای است در دوفرسخی نیشابور، و عامه آنرا بزار گویند. و نسبت بدان بزاری شود. و ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد بزاری محدث منسوب به آنجاست. (از معجم البلدان). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 199 شود
احمد بن عمرو بن عبدالخالق، مکنی به ابوبکر. از حافظان و علماء حدیث و اصل وی از بصره بود، او را دو مسند است کبیر و صغیر که مسند کبیر ’البحر الزاخر’ نام دارد. وی بسال 290 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 57)
احمد بن عمرو بن عبدالخالق، مکنی به ابوبکر. از حافظان و علماء حدیث و اصل وی از بصره بود، او را دو مسند است کبیر و صغیر که مسند کبیر ’البحر الزاخر’ نام دارد. وی بسال 290 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 57)
بلغت اهالی بغداد، فروشندۀ روغن. (ناظم الاطباء). روغن کتان فروش. فروشندۀ روغن بزرک. (یادداشت بخط دهخدا). اسم آنکه روغن بزور و دانه میگیرد و می فروشد. (از لباب الانساب)
بلغت اهالی بغداد، فروشندۀ روغن. (ناظم الاطباء). روغن کتان فروش. فروشندۀ روغن بزرک. (یادداشت بخط دهخدا). اسم آنکه روغن بزور و دانه میگیرد و می فروشد. (از لباب الانساب)
شکوفه، گل، سه ماه اول سال شمسی، نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت وزیبایی، نام شهری در کردستان، مرکز کردستان در دوره سلجوقی، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد (نگارش کردی: بههار)
شکوفه، گل، سه ماه اول سال شمسی، نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت وزیبایی، نام شهری در کردستان، مرکز کردستان در دوره سلجوقی، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد (نگارش کردی: بههار)
هرچه به وسیلۀ آن کاری انجام شود، آلت، نوار باریک برجسته یا گود زینتی حاشیۀ چیزهایی از قبیل گچ بری، چوب و مانند آن، واسطه برای دستیابی به هدف، دستگاه یا وسیله ای که برای کارهای صنعتی به کار می رود، ادویه
هرچه به وسیلۀ آن کاری انجام شود، آلت، نوار باریک برجسته یا گود زینتی حاشیۀ چیزهایی از قبیل گچ بری، چوب و مانند آن، واسطه برای دستیابی به هدف، دستگاه یا وسیله ای که برای کارهای صنعتی به کار می رود، ادویه
افزار. اوزار. ادات. آلت. وسیله. مایه، آنچه در دیگ کنند پختن را. دیگ افزار، آنچه بدان طعام خوشبو کنند. و فرق ابزار با توابل آن است که ابزار از ترینه باشد و توابل از ادویۀ یابسه. و بجای یکدیگر نیز استعمال شوند. بهارات. و اینکه لغویین عرب این کلمه را جمع بزر گویند غلط است، چه این کلمه فارسی است و اسم جنس است نه جمع، چنانکه افزار و اوزار صورت دیگر آنست. جمع واژۀ عربی آن ابازیر است، در اصطلاح بنایان، کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند، در کلمات مرکبه همیشه به معنی آلت و وسیلت و مایه باشد، چون دست افزار و پاافزار و دیگ افزار و بوی افزار و جز آن
افزار. اوزار. ادات. آلت. وسیله. مایه، آنچه در دیگ کنند پختن را. دیگ افزار، آنچه بدان طعام خوشبو کنند. و فرق ابزار با توابل آن است که ابزار از ترینه باشد و توابل از ادویۀ یابسه. و بجای یکدیگر نیز استعمال شوند. بهارات. و اینکه لغویین عرب این کلمه را جمع بزر گویند غلط است، چه این کلمه فارسی است و اسم جنس است نه جمع، چنانکه افزار و اوزار صورت دیگر آنست. جَمعِ واژۀ عربی آن ابازیر است، در اصطلاح بنایان، کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند، در کلمات مرکبه همیشه به معنی آلت و وسیلت و مایه باشد، چون دست افزار و پاافزار و دیگ افزار و بوی افزار و جز آن
گیاهی است ساقش نازک و شکننده و در انتهای ساق برگ ها بهم پیچیده به جای گل و در بهار دربلاد بارده و جاهای سایه و مکانی که نمناک باشد و مواضعی که آب مدتی در او ایستاده باشد روید و در بغداد و موصل او را در شیر پخته میخورند. با اندک تلخی و تندی است و در صورت شبیه بهلیون. در دوم گرم و مشهی ودیرهضم و عصاره اش جهت اورام رخوه و مرکبه نافع و چون در آب نمک بخیسانند تا تلخی و تندی او زائل شود بغایت محرک باه و مصلحش به جهت رفع ثقل او نعناع و شونیز و کرویا است. (تحفه). و صاحب تحفه این کلمه را باردیگر ضبط کرده و گوید بلغت شام گیاه سورنجان است
گیاهی است ساقش نازک و شکننده و در انتهای ساق برگ ها بهم پیچیده به جای گل و در بهار دربلاد بارده و جاهای سایه و مکانی که نمناک باشد و مواضعی که آب مدتی در او ایستاده باشد روید و در بغداد و موصل او را در شیر پخته میخورند. با اندک تلخی و تندی است و در صورت شبیه بهلیون. در دوم گرم و مشهی ودیرهضم و عصاره اش جهت اورام رخوه و مرکبه نافع و چون در آب نمک بخیسانند تا تلخی و تندی او زائل شود بغایت محرک باه و مصلحش به جهت رفع ثقل او نعناع و شونیز و کرویا است. (تحفه). و صاحب تحفه این کلمه را باردیگر ضبط کرده و گوید بلغت شام گیاه سورنجان است
افزار، آلت، وسیله، مایه، آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند، فلفل، زردچوبه و دارچین، نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن، نقش تزیینی برجسته یا فرورفته روی چوب
افزار، آلت، وسیله، مایه، آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند، فلفل، زردچوبه و دارچین، نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن، نقش تزیینی برجسته یا فرورفته روی چوب