صحرا و زمین بی کشت، خلاف ریفیه. (منتهی الارب). صحرا. (اقرب الموارد). ج، براری. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، تعیین کردن: فرمان شد تا باز وضع قوبجور کنند و مستظهران را از پانصد دینار و بنسبت تا درویشی را یک دینار بریده کنند تا با خراجات وافی شود. (جهانگشای جوینی). تکاتب، بریده کردن بهای بنده بر وی. (از منتهی الارب)
صحرا و زمین بی کشت، خلاف ریفیه. (منتهی الارب). صحرا. (اقرب الموارد). ج، بَراری. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، تعیین کردن: فرمان شد تا باز وضع قوبجور کنند و مستظهران را از پانصد دینار و بنسبت تا درویشی را یک دینار بریده کنند تا با خراجات وافی شود. (جهانگشای جوینی). تَکاتب، بریده کردن بهای بنده بر وی. (از منتهی الارب)