نمیص. (منتهی الارب). گرد آورده و جمع شده. فراهم شده، متورم. دمیده: و گوشت روی و رگهای گردن دمیده و برخاسته شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، مهیّا و آماده: خود تو آماده بدی برخاسته جنگ او را خویشتن آراسته. رودکی (حاشیۀ فرهنگ اسدی). و رجوع به برخاستن شود
نمیص. (منتهی الارب). گرد آورده و جمع شده. فراهم شده، متورم. دمیده: و گوشت روی و رگهای گردن دمیده و برخاسته شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، مهیّا و آماده: خود تو آماده بدی برخاسته جنگ او را خویشتن آراسته. رودکی (حاشیۀ فرهنگ اسدی). و رجوع به برخاستن شود