جدول جو
جدول جو

معنی برویجان - جستجوی لغت در جدول جو

برویجان
فراری بده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بروسکان
تصویر بروسکان
(پسرانه)
نگارش کردی: بروسکان، بروسکه، جمع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
(دخترانه)
الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
(طَ بَ ری یَ)
دهی از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد، واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری بروجرد و 8هزارگزی جنوب شوسه. جلگه، معتدل با 517 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
ایالت خودمختار یهودی در جنوب شرقی سیبریه در اتحاد جماهیر شوروی، بر سرحد منچوری که 108419 تن سکنه دارد. کرسی آن بیروبیجان 29654 تن سکنه دارد. طلا، آهن و کار خانه چوب بری دارد. ولایت بیروبیجان در 1934 م. بکمک دولت و بوسیلۀ یهودیهای روسیه و جاهای دیگر دنیا برای مهاجرین تأسیس شد و در 1948 میلادی از سکنه اش حدود نیمی یهودی بودند. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی جنوب باختری آمل و سه هزارگزی خوشواش. کوهستانی و سردسیر. دارای 85 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال بافی و راه آن مالرو است. در زمستان عده ای به قریۀ آغوزبند میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام قریه ای از قرای بغداد که در قسمت پایین آن در جانب غربی رود دجله قرار دارد. حمزه گوید درزیجان یکی از شهرهای هفتگانه به شمار می رفت که متعلق به اکاسره بود و مجموع آنها به نام مدائن خوانده می شد. اصل این نام ’درزیندان’ بوده و در تعریب درزیجان شده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، 483تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالروست و دبستانی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری نکا، با 350 تن سکنه آب آن از رود خانه نکا و راه آن فرعی و از طریق زرندین به نکا است. آبادی کوچک سه کیله در 5هزارگزی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حاجیلو که در بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع است و 1900 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان حومه بخش کوچصفهان که در شهرستان رشت واقع است و 250 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از دهستان راهجرد بخش دستجرد شهرستان قم. کوهستانی و سردسیر است و 576 تن سکنه دارد. مزارع کلوماران، پهلوان آباد و تبریزآبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
از قرای مرو است. (از معجم البلدان). قریه ای است در یک فرسخی مرو. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 1039 تن، آب آن از رود خانه مردی و چاه، محصول آن غلات، چغندر، کشمش، بادام و زردآلو، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز در دهستان حومه بخش حومه شهرستان ملایر، در 12هزارگزی جنوب شهر ملایر و 15هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد با 2971 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات صیفی، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آنجا اتومبیل رو است، یک دبستان چهارکلاسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان اسفیورد شوراب است که در بخش مرکزی شهرستان ساری و در یکهزارگزی شمال شوسۀ ساری به شاهی واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اِ وَ)
یاقوت گوید: ضبط این کلمه را محقق نمیدانم. مسعر گوید شهری است نیکو در ناحیۀ ماسبذان در جانب راست حلوان، در راه همدان، واقع درصحرائی بین جبال پردرخت. قرق گاههای (حمات) بسیار دارد و گوگرد و زاج و بوره و املاح بدانجا فراوان است و آب آن بطرف بند نیجین رود و نخلستان آنجا را سیراب کند و بین این شهر و شهر رزّ (که قبرمهدی خلیفه بدانجاست) چند فرسنگ است. اریوجان نزدیک سیروان است. (معجم البلدان) (مرآت البلدان) (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک، در 2 هزارگزی شمال طرخوران. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 200 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات، میوه ها، و قلمستان است و شغل مردم زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان حومه که در بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع است. و 555 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
نام دهستان حومه بخش برازجان شهرستان بوشهر. این دهستان از هفت آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 12200 تن است و قراء مهم آن عبارتند از: ده قائد، راهدار، بنه جابری، بارگاهی. راه شوسۀ شیراز بوشهر از وسط دهستان میگذرد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7)
قصبۀ مرکز بخش برازجان شهرستان بوشهر در 105 کیلومتری جنوب باختر کازرون و 67 کیلومتری شمال خاوری بوشهر کنار شوسۀ شیراز بوشهر واقع و یکی از قصبات مهم شهرستان بوشهر است. سکنۀ آن 9866 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(وِ گَ دی دَ)
بسر و چشم. با کمال رضا و خشنودی. (ناظم الاطباء). بسر و دیده
لغت نامه دهخدا
(بَ)
زراعت کار: و هرچند برزیگان را که بیافت بفرمود کشتن. (مجمل التواریخ). چون پیش هلیل بردندش بدست برزیگانان بازداد تا بکشتندش. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ)
نام یکی از دهستان های میانۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: ورزقان، صومعه بالا، یالقوزآغاج، کلهر، ورنکش، ملاحاجی، ترکمان. سکنۀ آن در حدود 25610 تن است. آب آن از چشمه هاو رود خانه ترکمانچای و یالقوزآغاج و محصول آن غلات و حبوب و بزرک است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قسمی بادام در جهرم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است از دهستان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. سکنۀ آن 275 تن. آب آن از رود خانه نکا و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هََرَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. جایی کوهستانی، معتدل و دارای 932 تن سکنه است. محصول عمده اش غله، حبوبات و برنج و کار مردم زراعت و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته دریگان دریگان سه بهر سه بخش آسایی است (آسا قانون) در ستاره شناسی که در آن چهره ها و پیکرهای آسمانی را به سه گروه بخش می کنند قانونی است در هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را بسه طبقه تقسیم کنند، سه یک برجها نزد هندوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویدان
تصویر بویدان
ظرفی که در آن چیزهای معطر نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویگان
تصویر بویگان
بچه دان زهدان رحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
الماس بی رنگ و شفافتراش یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویجات
تصویر ترویجات
جمع ترویج
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان میان دورود بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
فراری بده، بگریزان، از دهکده های بهشهر، روستایی از دهستان میان دو رود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دابوی شمالی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی