جدول جو
جدول جو

معنی برونشیت - جستجوی لغت در جدول جو

برونشیت
(بْرُنْ / بُ رُنْ)
برنشیت. از امراض ریه. رجوع به برنشیت شود، جمع واژۀ برئه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به برئه شود
لغت نامه دهخدا
برونشیت
امراض ریه
تصویری از برونشیت
تصویر برونشیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برنشیت
تصویر برنشیت
بیماری دستگاه تنفسی که عوارض آن عبارت است از مثلاً ورم نایژه ها، گرفتگی صدا، سرفه های دردناک و خارج شدن اخلاط ساده، چرک دار و گاهی خونی
برنشیت حاد: در پزشکی نوعی برونشیت که در زمستان در اثر سرماخوردگی بروز می کند
برنشیت مزمن: در پزشکی نوعی برونشیت که کهنه و جاگیر شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(بْرو / بُ نِیِ)
فردینان. (1849- 1906 میلادی) منتقد ادبی فرانسوی. وی فرضیه هایی درباب ادبیات ایجاد کرده که گاهی بسیار سیستماتیک می باشند. او عضو آکادمی فرانسه بود. (فرهنگ فارسی معین) ، دور شدن. برکندن:
گفت خاقانی از خدا برهم
گر ز عشقت بری توانم شد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بْرونْشْ / بُ رونْشْ)
لئون. (1869- 1944 میلادی) فیلسوف فرانسوی. وی هم ّ خود را مصروف فلسفۀ علوم کرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بْرُ / بُرُ)
مرضی که در ریه حاصل شود، و عوارض آن از این قرار است: ورم نایژه ها و شاخه های قصبهالریه، گرفتگی صدا، سرفه های سخت، خروج خلطهای ساده یا توأم با چرک و خون. (فرهنگ فارسی معین). التهاب یکی از برونشها (مجاریی که قصبهالریه یا نای را به یکی از دو ریه مربوط میسازد) یا شاخه های آنها براثر تحریک یا جایگزینی میکربها در آنها. (دایره المعارف فارسی). ورم ریه. برونشیت.
- برنشیت حاد، نوعی از برنشیت که درزمستان بعلت سرماخوردگی شدید بروز کند. (فرهنگ فارسی معین).
- برنشیت مزمن، نوعی از برونشیت که جایگیر و کهنه و بدان سبب باخطر شده باشد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برنشست
تصویر برنشست
سواری کردن، سوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برونشو
تصویر برونشو
راه بیرون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
تکبر، عجب، کبر
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی سینه پهلو از بیماری ها مرضی که در ریه حاصل شود و عوارض آن از این قرار است: ورم نایژه ها و شاخه های قصبه الریه گرفتگی صدا سرفه های سخت خروج خلطهای ساده یا تواء م با چرک و خون ورم ریه. یا برنشیت حاد. نوعی از برنشیت که در زمستان بعلت سرماخوردگی شدید بروز کند. یا برنشیت مزمن. نوعی از برنشیت که جایگیر و کهنه شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنشیت
تصویر برنشیت
((بُ رُ))
نوعی بیماری ناشی از آماس نایره که باعث گرفتگی صدا، سرفه های شدید، خروج خلط های ساده یا توأم با چرک و خون می شود، ورم ریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرونشست
تصویر فرونشست
آپزمان
فرهنگ واژه فارسی سره
ورم ریه، ورم نایژه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
القصبات الهوائيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
Bronchial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronchique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
oskrzelowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
ya bronchi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
бронхиальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronchial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
برونکیال
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
শ্বাসনালী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronşial
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
支气管的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
기관지의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
気管の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
ברונכיאלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
ब्रोन्कियल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
бронхіальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
หลอดลม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronchiaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronquial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronchiale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
brônquico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronkial
دیکشنری فارسی به اندونزیایی