جدول جو
جدول جو

معنی برنجستانک - جستجوی لغت در جدول جو

برنجستانک(بِ رِ جِ نَ)
دهی است از دهستان شیرگاه بخش سوادکوه شهرستان قائمشهر. سکنۀ آن 790 تن است. آب آن از رود خانه توجی و محصول آن برنج، غلات، نیشکر، عسل و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3) ، کلاه نصرانیان که فرنگیان باشند، و بعضی گویند به معنی کلاه عربی است. (از برهان). کلاه دراز که کشیشان می پوشند. (از غیاث) (از آنندراج). کلاه درازی که در قدیم مردم بربر و مردم اسپانیول می پوشیدند. (ناظم الاطباء). کلاه برکی. کلاه درویشی. (فرهنگ فارسی معین). کلاه دراز. (از منتهی الارب). قلنسوه ای دراز که در صدر اسلام آنرا بر سر می گذاشتند. (از اقرب الموارد). ج، برانس. (منتهی الارب) :
بدل سازم به زنار و به برنس
ردا و طیلسان چون پور سقا.
خاقانی.
پیری را دیدم... برنسی بر سر نهاده یعنی کلاهی بارانی. (تاریخ قم).
نه از کفرم خبر باشد نه از دین
نه برنس می شناسم نی مصلا.
ابونصر نصیرای بدخشانی (بهار عجم).
تبرنس، برنس پوشیدن. (دهار)
لغت نامه دهخدا
برنجستانک
روستایی در قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ رِ جِ)
برنجزار. برنجار. شالی زار. مزرعۀ برنج. آنجا که برنج کارند. آنجا که برنج روید: مردی به آمل زمینی خرید ویران و برنجستان کرد اکنون از آن زمین برنج می خیزد که هیچ جای چنان نباشد. (نوروزنامه). قوت این گنج بود که این برنجستان بر نیکو می داد. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی