- برنامه
- پروژه
معنی برنامه - جستجوی لغت در جدول جو
- برنامه
- دیباچه، عنوان، سر نامه
- برنامه
- مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
- برنامه ((بَ مِ))
- عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
- برنامه
- Program
- برنامه
- программа
- برنامه
- Programm
- برنامه
- програма
- برنامه
- program
- برنامه
- programa
- برنامه
- programma
- برنامه
- programa
- برنامه
- programme
- برنامه
- programma
- برنامه
- โปรแกรม
- برنامه
- program
- برنامه
- بيضويٌّ
- برنامه
- कार्यक्रम
- برنامه
- תוכנית
- برنامه
- プログラム
- برنامه
- programu
- برنامه
- প্রোগ্রাম
- برنامه
- پروگرام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته برنامه تراز نامه دستور کار
کاغذی که در آن وزن و نوع کالاهائی که از شهر بشهر دیگر حمل میشود مینویسند که گیرنده بموجب آن تحویل بگیرد
آنچه که بر سر کتابها نویسند که در فلان محل برسد
کاغذ حاوی مشخصات بار، وسیلۀ حمل، گیرنده و فرستنده که در آن وزن و نوع کالاهایی را که از شهری به شهر دیگر حمل می شود می نویسند تا گیرنده به موجب آن از گاراژ یا پست خانه تحویل بگیرد، پروانۀ باریافتن به بارگاه پادشاه، لاف، گزاف، ادعا، مباهات، تفاخر، برای مثال بتی که در سر او هست بارنامۀ حسن / ز شور عشق شده ست این دلم مسخر او ی نه بر مجاز است این شور عشق در دل من / نه بر محال است این بارنامه بر سر او (امیرمعزی - ۵۹۲) ، اسباب تجمل و بزرگی
عنوان و آنچه در بالای نامه نوشته شود، مقدمۀ کتاب
آنچه بر سر کتابتها نویسند که بشرق مطالعه فلان برسد عنوان: چوزان نامه ورنامه بر خواندند سخنهای نغزش بر افشاندند. (رشیدی)
((مِ))
فرهنگ فارسی معین
اجازه حضور به درگاه شاهان، برگه ای که در آن نوع کالا، وزن و مشخصات گیرنده و فرستنده کالا در آن نوشته شود، تجمل، تفاخر، غرور