جدول جو
جدول جو

معنی برفشخ - جستجوی لغت در جدول جو

برفشخ(بَ فَ)
از روستاهای بخاراست. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع) (الانساب سمعانی)
، اصابت کردن برق بکسی یا چیزی. سوختن و تباه کردن برق کسی را، براق نمودن. درخشندگی داشتن. درخشیدن. صیقلی بودن.
- برق زدن چشم، خیره شدن آن. (زمخشری).
، بتافتن. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ فَ)
منسوب است به برفشخ. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا