جدول جو
جدول جو

معنی برصوم - جستجوی لغت در جدول جو

برصوم
(بُ)
غلاف قاروره (منتهی الارب) (آنندراج) و اگر از جگن باشد بپارسی پیزری گویند. (یادداشت مؤلف) ، آهن دراز و پهنا که بدان آسیا را دندان کنند. آسیاآژن. آسیازنه. میتین. (منتهی الارب) (آنندراج). آژینه. اسکنه. (ابن الاعرابی). سنگ دراز یا آهنی که بدان سنگ آسیا آژند. (یادداشت مؤلف) ، رشوت. ج، براطیل. (منتهی الارب). رشوه. (زمخشری). پاره: بقسمت و دست انداز چیز نگیرند و رشوت و برطیل نستانند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
برصوم
سر شیشه شیشه بند
تصویری از برصوم
تصویر برصوم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
خرمای تر که به یکدیگر نمی چسبد
لغت نامه دهخدا
بعربی قسب است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شکوفه پیش که واشکفد. (یادداشت مؤلف). غنچۀ شکوفۀ درخت پیش از آن که بازشکفد. رجوع به برعم شود
لغت نامه دهخدا
(بُ / بَ)
نوعی از خرمابن است در بصره که نسبت به خرمابنان جای دیگر زودتر بار دهد. (منتهی الارب). بلغت اهل نجد نوعی از خرمای خشک باشد. (برهان) (آنندراج). نوعی خرمابن پیش رس به بصره
لغت نامه دهخدا
(بِ)
خرما که تمام خشک گردیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
زفت ناکس. (منتهی الارب). بخیل. (اقرب الموارد). بخیل و زفت ناکس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بْرُمْ / بُ رُمْ)
برم، که عنصری است نافلز بااثر. رجوع به برم و دایره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ مِ)
یکی از موسیقی دانهای مشهور و شاگرد ابراهیم موصلی است. رجوع به کتاب التاج ص 38، 39 و 41 و ایران درزمان ساسانیان ص 202 و 203 و عقدالفرید ج 7 ص 33، 39 و ضحی الاسلام و معجم البلدان در مادۀ برکه زلزل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برصوما الزامر. یکی از زمّار عهد هارون الرشید. در کتاب التاج آمده: ’فسأل الرشید یوماً برصوما الزامر، فقال له: یا اسحاق ! ما تقول فی ابن جامع؟ فحرک رأسه و قال: خمر قطربل، یعقل الرجل و یذهب العقل. قال: فما تقول فی ابراهیم الموصلی ؟ قال: بستان فیه خوخ و کمثری و تفّاح و شوک و خرنوب. قال: فما تقول فی سلیم بن سلام ؟ فقال: ما احسن خضابه ! قال: فما تقول فی عمرو الغزال ؟ قال: ما احسن بنانه !’ (کتاب التاج چ احمد زکی پاشا ص 39). و رجوع به ص 41 همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ بَ)
دیری است در نواحی شام. و مردم دیار بکر و جزیره و بلاد روم برای نذر به آنجا میروند و آن نزدیک ملطیه بر سر کوهی است که مانند قلعه است و در آن رهبانان زیادی است که در هر سال در حدود ده هزار دینار ازنذورات را بمسلمین میدهند. (از معجم البلدان ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برشوم
تصویر برشوم
نوعی از خرمای خشک
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون
فرهنگ گویش مازندرانی