جدول جو
جدول جو

معنی برشلیانه - جستجوی لغت در جدول جو

برشلیانه
نام شهری از اندلس از اقلیم لبله. (یادداشت مؤلف). رجوع به الحلل السندسیه شود، پوست روباه: و فیه (فی سرسن) سوق لهم یباع فیه القندس و البرطاسی و السمور. (معجم البلدان). با حملهای گران از مجلوبات دیار ترک... غلامان ماهروی و کنیزکان ختائی... و دستهاء برطاسی و قاقم و سمور. (ترجمه تاریخ یمینی ص 238).
شب چو زیر سمور انقاسی
کرد پنهان دواج برطاسی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
برشلیانه
(بَ شَ نَ)
شهری به اندلس از اقالیم لبله. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برلیان
تصویر برلیان
(دخترانه)
الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
درخشان، درخشنده، براق، شفاف، الماس بی رنگ و شفاف، الماس درشت و گران بها که برای درخشش بیشتر آن را تراش داده اند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ شِ لَ نَ)
بارسلون. شهری به اسپانیا. رجوع به الحلل السندسیه ج 2 و عقدالفرید و نفخ الطیب رحله و ابن جبیر و نخبهالدهر دمشقی و فهرست ترجمه مقدمۀ ابن خلدون و بارسلون شود، نام گروهی است که بلادهای فراخ دارندملحق بحد روم. (منتهی الارب) (آنندراج). نام اممی است که صاحب بلاد واسعه باشند و همسایۀ رومند و این امت ها مسلمانند و زبانی خاص دارند که نه ترکی است و نه خزری نه بلغاری و طول مملکت آنان پانزده روز، راه است. رجوع به معجم البلدان شود:
به خزرانیان راست آراسته
ز چپ بانگ برطاس برخاسته.
نظامی.
و رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 21، 258 و تاریخ گزیده و مرآت البلدان ج 1 ص 198 و معجم البلدان و مراصدالاطلاع شود، پوست روباه. (برهان). و رجوع به برطاسی شود
لغت نامه دهخدا
(بَنَ / نِ)
رستینی باشد که تخم آن مانند تخم کرفس است. علت جرب را نافع باشد. (برهان) (آنندراج) ، رنگ بگردانیدن چنانکه پوست چهره در آفتاب.
- برشته کردن به آتش، همه یا بخش مهم رطوبت و تری را گرفتن. (یادداشت مؤلف). بریان کردن. سرخ کردن. بودادن. بر آتش یا تابه و مانند آن نهادن نان یا چیزی تا سرخی گیرد. (یادداشت مؤلف). برتابۀ بی آب یا ریگ تفته پختن چنانکه صورت آن رنگ بگرداند بزردی یا سرخی: نان را برشته کردن. گندم را برشته کردن.
- برشته کرده، مسلوق. مسلوقه. بی آب پخته شده. (یادداشت مؤلف).
- گندم برشته، گندم بوداده. (یادداشت مؤلف).
- نان برشته، نان نیک پخته بر اثر تیز کردن آتش یا دیر بیرون کردن آن از تنور. (یادداشت مؤلف).
، بمناسبت بریانی و سوختگی، غمین ودردمند.
- یار برشته، کنایه از یار دردمند. (آنندراج) :
جز داغ جگرسوز که یاری است برشته
در کس نتوان بست دل امروز که یاراست.
واله هروی (آنندراج).
، هرچه مرغوب و محجوب باشد. (غیاث) (آنندراج).
- چهرۀ برشته، کنایه از چهرۀ آتشین. (آنندراج) :
سمنبران بلب آبدارچون گهرند
بچهره از جگر عاشقان برشته ترند.
صائب (آنندراج).
- حسن برشته، کنایه از حسن سبزه. سبز و ته گلگون. (غیاث اللغات) (آنندراج) (بهار عجم). یعنی ملیح مایل بسرخی. (غیاث اللغات).
، محکم بافته. هنگفت. صفیق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ زِ نَ)
شهرکی است نزدیک به مالقه در اندلس که احمد بن محمد بن عبدالرحمان بن الحسن بن مسعود جذامی بزلیانی مکنی به ابوعمرو، بدان جا منسوب است. وی اهل فضل بود و ابومحمد بن خزرج از او روایت کرد. ابن بشکوال گوید او بسال 360 هجری قمری متولد شد و بگفتۀ ابومحمد بن خزرج در هلال جمادی الاولای سال 461 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
شهرکی نزدیک مالقه به اندلس. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(بِ رِلْ)
الماس تراش داده از تمام جهات بمنظور زیبایی و تلألؤ بیشتر و عرضه به بازار. در تراش الماس بشکل برلیان معمولاً همان روش اصلی تبلور الماس را تبعیت می کنند (روش کوبیک) و معمولاً در این تراش از شکلهای مختلفی که بلور الماس در برشهای روش اصلی و یا ماکلهای آن می توانند بگیرند، استفاده می کنند. (فرهنگ فارسی معین) ، نوردیدن. (برهان). نوردیدن و طی کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از گریختن. (برهان) (از آنندراج) (از غیاث). روان شدن بشتاب. (آنندراج) :
شب وصال که پروانه خواست برمالد
بسوخت حسرت اینش که بال و پر تنگ است.
ظهوری (از آنندراج).
، ورمالیدن. مالیدن. پیچانیدن: التأذین، گوش کسی برمالیدن. (دهار). و رجوع به مالیدن شود
لغت نامه دهخدا
(بُ ری یا نَ)
شهری به اندلس در شرقی قرطبه از اعمال بلنسیه. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
الماس بی رنگ و شفافتراش یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
((بِ رِ))
الماس تراش داده شده
فرهنگ فارسی معین
الماس تراش خورده، الماس خوش تراش، الماس شفاف، براق، درخشان، درخشنده، شفاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برلیان 1ـ دیدن برلیان در خواب، نشانه آن است که برای رسیدن به بزرگترین هدف خود با مانع و نومیدی روبرو خواهید شد. 2ـ دیدن برلیان شکسته در خواب، علامت آن است که فردی مورد اعتماد به شما بی وفایی می کند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب