برسو: و اندامهای برسویین را همی فرمایند مالید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و گاه باشد که بر پلک برسویین بدر آید و گاه باشد بر پلک فرو سویین. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به برسو شود
برسو: و اندامهای برسویین را همی فرمایند مالید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و گاه باشد که بر پلک برسویین بدر آید و گاه باشد بر پلک فرو سویین. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به برسو شود
سیدمحمد ترکی برسوی. از شعرای ترک و دیوانی به ترکی دارد. و در ’زبدهالاشعار’ که خلاصۀ اشعار پانصد تن از شعرای ترک دارد بیست و نه بیت از منتخب اشعار او آمده است. (کشف الظنون ج 2 ص 819)
سیدمحمد ترکی برسوی. از شعرای ترک و دیوانی به ترکی دارد. و در ’زبدهالاشعار’ که خلاصۀ اشعار پانصد تن از شعرای ترک دارد بیست و نه بیت از منتخب اشعار او آمده است. (کشف الظنون ج 2 ص 819)
محمود بن عثمان بن علی نقاش برسوی. از مشاهیر شعرا و ادبای عثمانی. جدش از جانب تیمور لنگ به ماوراءالنهر منتقل شد و پس از فراگرفتن صنعت نقاشی به وطن بازگشت. پسر وی عثمان پدر صاحب ترجمه به روزگار سلطان بایزید دفتردار بوده است و خود صاحب ترجمه پس از تحصیل علوم به خدمت سیداحمد بخاری عارف پیوست و سالک طریق تصوف شد و به اندک مایه مؤنتی قناعت و روزگار صرف نظم وتألیف آثار کرد. منظومات وی عبارت است از: فرهادنامه، وامق و عذار، ویس و رامین، ابسال و سالامان، گوی و چوگان، شمع و پروانه، جابرنامه، هفت پیکر، شهرانکیز بروسه، مقتل امام حسین. لغت فارسیه، دیوان اشعار. آثار منثور او عبارت است از: حسن و دل، شرف الانسان، عبرت نما، منقبه اویس قرنی، ترجمه نفحات الانس به نام فتوح المشاهدین لترویج قلوب المجاهدین، ترجمه شواهدالنبوه، شرح دیباچۀ گلستان، شرح معماء اسماءالحسنی، بهار و خزان، منشآت، مجمعاللطائف و برخی آثار دیگر. وفات وی به سال 938 هجری قمری بوده و در بروسه مدفون است. این مطلع او راست: چاغریشور گو گده ملکلر آه وز ارمدن مدد اودلره یاندم بوآه پر شرار مدن مدد. (قاموس الاعلام ترکی). اگر این بیت منتخب باشد به سایر اشعار و تألیفات او می توان پی برد
محمود بن عثمان بن علی نقاش برسوی. از مشاهیر شعرا و ادبای عثمانی. جدش از جانب تیمور لنگ به ماوراءالنهر منتقل شد و پس از فراگرفتن صنعت نقاشی به وطن بازگشت. پسر وی عثمان پدر صاحب ترجمه به روزگار سلطان بایزید دفتردار بوده است و خود صاحب ترجمه پس از تحصیل علوم به خدمت سیداحمد بخاری عارف پیوست و سالک طریق تصوف شد و به اندک مایه مؤنتی قناعت و روزگار صرف نظم وتألیف آثار کرد. منظومات وی عبارت است از: فرهادنامه، وامق و عذار، ویس و رامین، ابسال و سالامان، گوی و چوگان، شمع و پروانه، جابرنامه، هفت پیکر، شهرانکیز بروسه، مقتل امام حسین. لغت فارسیه، دیوان اشعار. آثار منثور او عبارت است از: حسن و دل، شرف الانسان، عبرت نما، منقبه اویس قرنی، ترجمه نفحات الانس به نام فتوح المشاهدین لترویج قلوب المجاهدین، ترجمه شواهدالنبوه، شرح دیباچۀ گلستان، شرح معماء اسماءالحسنی، بهار و خزان، منشآت، مجمعاللطائف و برخی آثار دیگر. وفات وی به سال 938 هجری قمری بوده و در بروسه مدفون است. این مطلع او راست: چاغریشور گو گده ملکلر آه وز ارمدن مدد اودلره یاندم بوآه پر شرار مدن مدد. (قاموس الاعلام ترکی). اگر این بیت منتخب باشد به سایر اشعار و تألیفات او می توان پی برد
مصطفی بن یوسف، ملقب به مصلح الدین و متوفی بسال 893 هجری قمری از فاضلان عثمانی بود و او راست: 1- حاشیه بر تلویح شرح تنقیح الاصول تفتازانی. 2- محاکمه بین غزالی و ابن رشد به امر سلطان محمد فاتح. 3- رساله در جهت. 4- تعلیقه بر شرح مواقف. 5- او با زیرک نام در مسألۀ توحید در حضور سلطان محمدخان مناظره کرد و مولی خسرو حکم بین آنها بود و در روز هفتم فضل خواجه زاده بر حریف ظاهر گردید. 6- حاشیه بر حاشیۀ خیالی. 7- خواجه زاده را بحثی است در چند مسأله با ملاعلی قوشچی به وقتی که قوشچی به استقبال او رفته و در کشتی یکدیگررا ملاقات کردند. 8- حاشیه بر هدایۀ منلازاده. 9- رساله فی کون باء البسمله با طلابسه. 10- شرحی بر هدایۀ اثیرالدین ابهری. 11- شرحی بر طوالعالانوار فی الکلام قاضی بیضاوی
مصطفی بن یوسف، ملقب به مصلح الدین و متوفی بسال 893 هجری قمری از فاضلان عثمانی بود و او راست: 1- حاشیه بر تلویح شرح تنقیح الاصول تفتازانی. 2- محاکمه بین غزالی و ابن رشد به امر سلطان محمد فاتح. 3- رساله در جهت. 4- تعلیقه بر شرح مواقف. 5- او با زیرک نام در مسألۀ توحید در حضور سلطان محمدخان مناظره کرد و مولی خسرو حکم بین آنها بود و در روز هفتم فضل خواجه زاده بر حریف ظاهر گردید. 6- حاشیه بر حاشیۀ خیالی. 7- خواجه زاده را بحثی است در چند مسأله با ملاعلی قوشچی به وقتی که قوشچی به استقبال او رفته و در کشتی یکدیگررا ملاقات کردند. 8- حاشیه بر هدایۀ منلازاده. 9- رساله فی کون باء البسمله با طلابسه. 10- شرحی بر هدایۀ اثیرالدین ابهری. 11- شرحی بر طوالعالانوار فی الکلام قاضی بیضاوی
برسوی، احمد ضیاءالدین بن فخرالدین عبدالقادر معروف به اشرف زادۀ برسوی حنفی. از مشایخ طریقت تصوف بود و بسال 1224 هجری قمری درگذشت. او راست: ذیل گلدستۀ بلیغ که آنرا به گلزار صلحا نامیده است. و وفیات عرفا از سال 1196 تا سال 1219 هجری قمری و مشوق العشاق در موعظه. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 183)
برسوی، احمد ضیاءالدین بن فخرالدین عبدالقادر معروف به اشرف زادۀ برسوی حنفی. از مشایخ طریقت تصوف بود و بسال 1224 هجری قمری درگذشت. او راست: ذیل گلدستۀ بلیغ که آنرا به گلزار صلحا نامیده است. و وفیات عرفا از سال 1196 تا سال 1219 هجری قمری و مشوق العشاق در موعظه. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 183)
منسوب به برسو. برسوئین. مقابل فروسویین: و اگر سحج و ریش نو است و در روده های برسویین است آنرا بشربتهای نرم و شوینده پاک باید کرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اگر (آماس) اندرحجاب باشد که میان احشاء برسویین و فروسویین ایستاده است آن را ذات الجنب گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
منسوب به برسو. برسوئین. مقابل فروسویین: و اگر سحج و ریش نو است و در روده های برسویین است آنرا بشربتهای نرم و شوینده پاک باید کرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اگر (آماس) اندرحجاب باشد که میان احشاء برسویین و فروسویین ایستاده است آن را ذات الجنب گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
شهرکی است در اوایل آذربایجان میان اشنو و مراغه. یاقوت گوید آنجا را دیده ام و بیشتر مردم آن راهزنند. (از معجم البلدان). شهر کوچکی است هوای معتدل دارد و آبش از کوه سهند است و باغستان فراوان دارد. انگورش بی قیاس بود. غله و پنبه و میوه در او نیکو می آید و مردمش سفیدچهره اند و بر مذهب امام شافعی. ولایتش هشت پاره دیه است. حقوق دیوانیش بیست وسه هزار و ششصد دینارست. (نزهه القلوب چ 1331 هجری قمری لیدن ج 3 ص 86 و 87). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 212 شود
شهرکی است در اوایل آذربایجان میان اشنو و مراغه. یاقوت گوید آنجا را دیده ام و بیشتر مردم آن راهزنند. (از معجم البلدان). شهر کوچکی است هوای معتدل دارد و آبش از کوه سهند است و باغستان فراوان دارد. انگورش بی قیاس بود. غله و پنبه و میوه در او نیکو می آید و مردمش سفیدچهره اند و بر مذهب امام شافعی. ولایتش هشت پاره دیه است. حقوق دیوانیش بیست وسه هزار و ششصد دینارست. (نزهه القلوب چ 1331 هجری قمری لیدن ج 3 ص 86 و 87). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 212 شود
بسمت و بطرف و بمقابل. (ناظم الاطباء) : و مکاریان آن بارها رابسوی خانه خود بردن اولی تر دیدند. (کلیله و دمنه). طلب دنیا بر وجه احسن کنید که هرکه از شما ساختۀ آن باشد که او را بسوی آن آفریده اند. (ترجمه مکارم الاخلاق خواجه). چون بنماز شوند نه سلام بسوی خدا کنند و نه بسوی عبادت خدا. (ایضاً). روباهی سگ می طلبید درو نرسید گفتند سخت بدویدی تا از سگ دور شدی گفت سگ بسوی مزدی میدوید که از غیر بستاند و من بجهت خود میدوم. (ایضاً).
بسمت و بطرف و بمقابل. (ناظم الاطباء) : و مَکاریان آن بارها رابسوی خانه خود بردن اولی تر دیدند. (کلیله و دمنه). طلب دنیا بر وجه احسن کنید که هرکه از شما ساختۀ آن باشد که او را بسوی آن آفریده اند. (ترجمه مکارم الاخلاق خواجه). چون بنماز شوند نه سلام بسوی خدا کنند و نه بسوی عبادت خدا. (ایضاً). روباهی سگ می طلبید درو نرسید گفتند سخت بدویدی تا از سگ دور شدی گفت سگ بسوی مزدی میدوید که از غیر بستاند و من بجهت خود میدوم. (ایضاً).
ابروی. ابرو. برو. حاجب. و رجوع به برو و ابرو شود: سوی حجرۀ خویش رفت آرزوی ز مهمان بیگانه پرچین بروی. فردوسی. همه زرد گشتند و پرچین بروی کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی. فردوسی. همه دل پر از کین وپرچین بروی جز از جنگ شان نیست چیز آرزوی. فردوسی. نبودش ز قیدافه چین بر بروی نه برداشت هرگز دل رای اوی. فردوسی
ابروی. ابرو. برو. حاجب. و رجوع به برو و ابرو شود: سوی حجرۀ خویش رفت آرزوی ز مهمان بیگانه پرچین بروی. فردوسی. همه زرد گشتند و پرچین بروی کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی. فردوسی. همه دل پر از کین وپرچین بروی جز از جنگ شان نیست چیز آرزوی. فردوسی. نبودش ز قیدافه چین بر بروی نه برداشت هرگز دل رای اوی. فردوسی
یعقوب بن علی بروسوی. از فاضلان روم (ترک) که تألیفات وی به زبان عربی بوده است. وی مدتی عهده دار تدریس در ’بروسه’ و ’آیدین’ و ’ادرنه’ شد و بسال 931 هجری قمری در بازگشت از سفر حج در ’برکهالحاج’ مصر درگذشت. او راست: مفاتیح الجنان فی شرح شرعهالاسلام، در تصوف. تذکره، در حدیث. حاشیه بر حاشیۀ سید بر لوامعالاسرار. حاشیه بر شرح دیباجهالمصباح، در نحو. مختصر مرآهالجنان یافعی. شرح گلستان سعدی، به عربی. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 265 از الشقائق النعمانیه و کشف الظنون و فهرس المؤلفین)
یعقوب بن علی بروسوی. از فاضلان روم (ترک) که تألیفات وی به زبان عربی بوده است. وی مدتی عهده دار تدریس در ’بروسه’ و ’آیدین’ و ’ادرنه’ شد و بسال 931 هجری قمری در بازگشت از سفر حج در ’برکهالحاج’ مصر درگذشت. او راست: مفاتیح الجنان فی شرح شرعهالاسلام، در تصوف. تذکره، در حدیث. حاشیه بر حاشیۀ سید بر لوامعالاسرار. حاشیه بر شرح دیباجهالمصباح، در نحو. مختصر مرآهالجنان یافعی. شرح گلستان سعدی، به عربی. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 265 از الشقائق النعمانیه و کشف الظنون و فهرس المؤلفین)
برسوی. جهت فوقانی. طرف بالا. جانب علو. علو. فوق. مقابل فروسو. (یادداشت مؤلف) : گنبدی نهمار بر برده بلند نش ستون از زیر و نز برسوش بند. رودکی. نیک ماند ز برسو آن امرود به سنان مبارز پر کین وآن فروسوش همچو ناف بتی که بود سال و ماه مشک آگین. محسن قزوینی. از فروسو گنج و از برسو بهشت سوزنی سیمین میان هر دو حد. ابوشعیب هروی. قرعاء، بر سوی راه: قارعه الطریق، برسوی راه. نزک، برسوی ران. (منتهی الارب). در منتهی الارب کلمات ور، وره، ورک را به برسوی راه ترجمه کرده است. در برهان این کلمه دیده نمیشود. ناظم الاطباء آرد: برسو، نوک و قله و سر. برسوی گوش، نوک گوش. برسوی ران، استخوانی در ران حیوانات بارکش که بجانب خارج برجستگی دارد. رجوع به ناظم الاطباء شود
برسوی. جهت فوقانی. طرف بالا. جانب علو. علو. فوق. مقابل فروسو. (یادداشت مؤلف) : گنبدی نهمار بر برده بلند نش ستون از زیر و نز برسوش بند. رودکی. نیک ماند ز برسو آن امرود به سنان مبارز پر کین وآن فروسوش همچو ناف بتی که بود سال و ماه مشک آگین. محسن قزوینی. از فروسو گنج و از برسو بهشت سوزنی سیمین میان هر دو حد. ابوشعیب هروی. قرعاء، بر سوی راه: قارعه الطریق، برسوی راه. نزک، برسوی ران. (منتهی الارب). در منتهی الارب کلمات ور، وره، ورک را به برسوی راه ترجمه کرده است. در برهان این کلمه دیده نمیشود. ناظم الاطباء آرد: برسو، نوک و قله و سر. برسوی گوش، نوک گوش. برسوی ران، استخوانی در ران حیوانات بارکش که بجانب خارج برجستگی دارد. رجوع به ناظم الاطباء شود