معنی بردگرسن - جستجوی لغت در جدول جو
بردگرسن
برگشتن
ادامه...
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بردگان
(بَ دَ / دِ)
جمع برده:
آن کو به هندوان شد یعنی که غازیم
از بهر بردگان نه ز بهر غزاشده ست.
ناصرخسرو
ادامه...
جمع برده:
آن کو به هندوان شد یعنی که غازیم
از بهر بردگان نه ز بهر غزاشده ست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
بردگشتن
برگشتن
ادامه...
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور دگرسن
پیچ خوردن پا، برگشتن
ادامه...
پیچ خوردن پا، برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بنگرسن
از زیر چیزی رد شدن، از پایین به سمت بالا با کسی یا چیزی روبرو
ادامه...
از زیر چیزی رد شدن، از پایین به سمت بالا با کسی یا چیزی روبرو
فرهنگ گویش مازندرانی
بگرسن
گردیدن، گشتن، جستجو کردن، قربان صدقه رفتن، تغییر حالت دادن
ادامه...
گردیدن، گشتن، جستجو کردن، قربان صدقه رفتن، تغییر حالت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
دگرسن
برگشتن
ادامه...
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی