جدول جو
جدول جو

معنی بردعیش - جستجوی لغت در جدول جو

بردعیش
(بَ دِ عَ / عِ)
کنایه از شادی است. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کلح و آن گیاهی است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گریوه ایست و محل شهر سابق فیروزآباد در خلخال فعلی بدانجا بوده است. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 81)
لغت نامه دهخدا
(بُ یَ)
نام یکی از لغویین و نحویین است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ / یِ)
مرکب از بر + خیره، برخیر. به بیهودگی. برعبث. رجوع به خیر و خیره شود:
ور ایدونکه نزدیک افراسیاب
ترا تیره گشتست برخیره آب.
فردوسی.
ز بیدادی نوذر تاجور
که برخیره گم کرد راه پدر.
فردوسی.
بدو گستهم گفت کین نیست روی
تو برخیره بر راه بالا مپوی.
فردوسی.
بر پایۀ علمی برآی خوش خوش
برخیره مکن برتری تمنا.
ناصرخسرو.
چون خوری اندوه گیتی کو فرو خواهدت خورد
چون کنی برخیره او را کز تو بگریزد طلب.
ناصرخسرو.
و گرش نیست مایه برخیره
آسمان را بگل نینداید.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
دهی است از دهستان طیبی گرم سیری بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان گرم سیری با 100 تن سکنه و ساکنین از طایفۀ طیبی می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
منسوب است به بردع، پشماگند فروش. (تفلیسی). پالان گر و زین فروش و زین گر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ ی ی)
منسوب است به بردع و بردعه که نام شهری است در اقصای آذربایجان. (انساب سمعانی) (ناظم الاطباء). رجوع به بردع و بردعه و برذعه شود:
با گلیم جهرمی میگفت نطع بردعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بردلست.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
احمد بن اعین از فقهای حنفی و او از ابوالحسن الکرخی فقه فرا گرفت و در وقعۀ قرامطه در راه مکه کشته شد
لغت نامه دهخدا
تصویری از بردعی
تصویر بردعی
پالاندوز زین گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسایش
تصویر برسایش
فرسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادریش
تصویر بادریش
مغرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردایش
تصویر گردایش
مجموع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
يقطع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Pulverization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulvérisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
粉砕
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
پاؤڈر بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
গুঁড়া করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
kusaga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
öğütme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
분쇄
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
การบดละเอียด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
טחינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
चूर्णीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
penghancuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
vermaling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
polverizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulverização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
粉碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
rozdrabnianie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
подрібнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Zerkleinerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
измельчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulverización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی