جدول جو
جدول جو

معنی بردبل - جستجوی لغت در جدول جو

بردبل(بَ بُ)
دهی است از دهستان آب سرده بخش چغلوندی شهرستان خرم آباد. کوهستانی و سردسیری و مالاریائی است. سکنۀ آن 120 تن می باشد. آب آن از چشمه علی بیک و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و فرش بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه بیرانوند بوده در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بردل
تصویر بردل
(پسرانه)
صبحانه (نگارش کردی: بهرد)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بردال
تصویر بردال
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، پردال، دوّاره، فرکال
فرهنگ فارسی عمید
(بَ بَ)
دهی است از دهستان مرغا بخش ایزه شهرستان اهواز. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 106 تن می باشد. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پرگال. (آنندراج) (برهان). پرگار. (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز 12 هزارگزی باختری دهدز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ بُ)
دهی است از دهستان والانجرد بخش مرکزی شهرستان بروجرد، جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 345 تن است. و آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ بَ)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام. سکنۀ آن 120 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا