- برخیدن
- نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
معنی برخیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منحل کردن
نافرمانی کردن
درخشیدن، افشاندن
مواظبت کردن برکاریمداومت کردن برامری کاری را پیاپی انجام دادن ورزیدن
از سر راه دور شدن
برگزیدن، منتخب کردن
وصل، رسیدن
تفتیش کردن
خودسری و نافرمانی کردن، از پدر و مادر نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن
دور خود یا دور چیزی گردیدن، چرخ زدن، چرخ خوردن
کاری را پیاپی کردن، مواظبت و مداومت در کاری کردن
از راه به طرفی شدن، دور گردیدن از سر راه، برگردیدن، برای مثال همت بلنددار که با همت خسیس / چاووش پادشاه براند تو را که «برد!» (مولوی۲ - ۲۲۷) ، بردابرد
تفتیش کردن
به هم زدن و از میان بردن یک شرکت، حکومت و مانند آن، برهم پیچیدن و جمع کردن بساط و دستگاهی، دانه دانه برداشتن چیزی از روی زمین، برگزیدن و برداشتن چیزهای مرغوب و پسندیده از میان تودۀ چیزی، دانه چیدن مرغ از روی زمین
Revolve, Swirl, Turn, Veer, Whirl
вращаться , вихриться , поворачивать , свернуть , вертеться
sich drehen, wirbeln, drehen, abbiegen
обертатися , обертатись , повертати , звертати , кружити
obracać się, wirować, obracać, skręcać
旋转 , 漩涡 , 转 , 转向
girar, rodopiar, virar
ruotare, vorticare, girare, virare, vortice
girar, remolinar
tourner, tourbillonner, virer
draaien, afslaan, tollen
หมุน , หมุน , หัน
berputar, berputar-putar, berbelok
دار , يفيف , انحرف
घूमना , घुमाना , मुड़ना