- برخوردار
- متمتع
معنی برخوردار - جستجوی لغت در جدول جو
- برخوردار
- بهرهمند، کامیاب، مستفیذ، بهره ور ومتنعم
- برخوردار ((بَ خُ))
- بهره مند، کامیاب
- برخوردار
- بهره مند، کامیاب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهره مندی، تمتع کامیابی
بهره مندی، کامیابی
بهره مندی، کامیابی
بی نصیب محروم
Estimator
оценщик
Schätzer
оцінювач
szacujący
estimador
stimatore
estimador
estimateur
taxateur
ผู้ประเมิน
penaksir
मूल्यांकनकर्ता
tahminci
mthamini
মূল্যায়নকারী
تخمینہ لگانے والا
ظرف فلزی که در آن بخور دود کنند
برخوردن به کسی یا چیزی مثلاً به طور اتفاقی دیدن کسی یا چیزی،
مواجه شدن با کسی یا چیزی، ملاقات کردن با کسی یا چیزی،برای مثال جان تازه می شود ز لب روح پرورت / هرکسی که «برخورد» به تو از عمر برخورد (صائب - لغت نامه - برخوردن)
کنایه از رفتار کسی را توهین آمیز دانستن و رنجیدن مثلاً شاید حرف من به او برخورده است
مواجه شدن با کسی یا چیزی، ملاقات کردن با کسی یا چیزی،
کنایه از رفتار کسی را توهین آمیز دانستن و رنجیدن مثلاً شاید حرف من به او برخورده است
تصادم، ضربه، تماس، تصادف
بهم خوردن دو چیز، تصادف