جدول جو
جدول جو

معنی برتیمبه - جستجوی لغت در جدول جو

برتیمبه
شکبمه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ تَ دَ / دِ)
نعت مفعولی است از برتمیدن: شفه مبلمه،لبی برتمیده. (منتهی الارب). رجوع به برتمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بزبان زند و پازند پرستوک را گویند و آن پرنده ای است معروف. (برهان) (آنندراج). پرستو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
بمعنی رتمه است که رشته باشد. ج، رتایم، رتام. (منتهی الارب) (آنندراج). رشته ای باشد که بر انگشت بندند تا بدان چیزی یاد آید. ج، رتایم. (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد) ، گرهی باشد که در جاهلیت مسافر وقت سفر دو شاخ درخت را با هم می بست و هرگاه از سفر بازمی آمد اگر آن هر دو شاخ بحال می یافت می گفت که از اهل او خیانت واقع نشده و اگر بحال نیافت می گفت به تحقیق که از اهل او خیانت واقع شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به رتمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رتیمه
تصویر رتیمه
نخ انگشت رشته ای که برای یاد آوری بر انگشت بندند
فرهنگ لغت هوشیار
اشکمبه
فرهنگ گویش مازندرانی
برتیمبه، بتیم
فرهنگ گویش مازندرانی
بتیم، بتیمبه
فرهنگ گویش مازندرانی