جدول جو
جدول جو

معنی برادرنده - جستجوی لغت در جدول جو

برادرنده
(بَ دَ رَ دَ / دِ)
برادرنگر. برادراندر. (ناظم الاطباء). و رجوع به برادراندر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگردنده
تصویر برگردنده
باز پس آینده، مراجعت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردارنده
تصویر بردارنده
کسی که چیزی را از جایی برمی دارد، حمل کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
مانند برادر، به طور برادری، کنایه از محبت آمیز، از روی شفقت مثلاً نصیحت برادرانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برآورنده
تصویر برآورنده
بالا برنده، روا کننده، کسی که جاجت دیگری را روا می کند
فرهنگ فارسی عمید
برادری که با خواهر یا برادر دیگر خود از یک پدر و مادر نباشد و از پدر یا مادر دیگر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برادرزاده
تصویر برادرزاده
فرزند برادر
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لَ دَ / دِ)
رافع. (دهار). بلندکننده. بر بالا برنده، ناگوارد. (منتهی الارب). ناگواری. (آنندراج). در حدیث است: اصل کل داء البرده. (منتهی الارب). تخمه. (از اقرب الموارد). این لفظ بر تخمه نیز اطلاق می شود چنانکه گفته اند اصل کل داءالبرده و چون بیماری تخمه معده را سرد کرده و از هضم طعام باز میدارد لهذا نام این بیماری را از مادۀ برودت گرفته اند و خالی از تناسب نباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، وسط چشم. (منتهی الارب). در اصطلاح طب، برده رطوبت غلیظی است که در باطن پلک چشم متحجر میشود و در سفیدی به تگرگ شباهت دارد. (مقالۀ سیم از کتاب سوم از قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 69). رطوبتی غلیظ و متحجر در باطن مژگان و مایل بسفیدی باشد و مانند تگرگ در شکل و سختی و بهمین لحاظ بدین اسم نامیده شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بردارنده
تصویر بردارنده
اسم برداشتن، کسی که چیزی را از جایی بردارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
مانند برادر بطور برادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برادراندر
تصویر برادراندر
برادری که با برادر دیگر یا خواهر خویش از یک پدر و مادر نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برآورنده
تصویر برآورنده
بلند کننده، بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
اسم برگردیدن برگشتن، باز پس آینده مراجعت کننده، انتقال یابنده (بحالی)، تغییر یابنده، واژگون شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
أخويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
Fraternally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
fraternellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
братски
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
भाईचारे से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
بھائیوں جیسا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
ভাইদের মতো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
kwa undugu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
kardeşçe
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
형제처럼
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
兄弟のように
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
באופן אחים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
อย่างพี่น้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
secara persaudaraan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
brüderlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
broederlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
fraternalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
fraternamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
fraternalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
兄弟般地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
братськи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برادرانه
تصویر برادرانه
bratersko
دیکشنری فارسی به لهستانی