- برادر (پسرانه)
- اخوی، داداش، کنایه از رفیق (نگارش کردی: برادهر)
معنی برادر - جستجوی لغت در جدول جو
- برادر
- پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
- برادر
- پسری که با دختر یا پسر دیگر از یک پدر و مادر باشد، نسبت به آن پسر یا دختر برادر است، داداش
- برادر ((بَ دَ))
- پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اخوت وبرادر بودن، خویشی
برادر بودن
Brotherhood, Fraternal, Fraternization
братство , братский , братание
Brüderlichkeit, brüderlich, Verbrüderung
братерство , братський , братання
braterstwo, braterski, fraternizacja
兄弟情谊 , 兄弟般的 , 结交
fraternidade, fraternal, confraternização
fratellanza, fraterno, fraternizzazione
hermandad, fraternal, confraternización
fraternité, fraternel, fraternisation
broederschap, broederlijk, verbroedering
ความเป็นพี่น้อง , เป็นพี่น้อง , ความสัมพันธ์ฉันมิตร
persaudaraan, persahabatan
يفحص , فحص
भाईचारा , भ्रातृ , भाईचारे की भावना
אִחְווּת , אחווה , אַחֲוָה מְשֻׁתֶּפֶת
兄弟愛 , 兄弟の , 親睦
형제애 , 형제의 , 친목 도모
kardeşlik, kardeşçe, dostane ilişki
undugu, wa kike, udugu wa karibu
ভ্রাতৃত্ব , ভ্রাতৃত্বপূর্ণ , ভ্রাতৃত্বসন্ধান
بھائی چارہ , بھائیوں جیسا
منطبق، مساوی، مطابق، معادل
آکاژور
پارسی تازی شده بلادور بلادر بلادور زیور آلات زنان
جمع بندر، پارسی تازی شده بندرها جمع بندر بندرها شهرهای واقع در کنار دریا
جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
دلیر، شجاع، دلاور