جدول جو
جدول جو

معنی براثر - جستجوی لغت در جدول جو

براثر
از پی از عقب دنبال، پیر تابع، به تبع به پیروی. توضیح در باب استعمال (در اثر) بنظر ما بهتر همان (براثر) است که در نسخه های قدیمی دیده میشود و چون (اثر) اصلا بمعنی جاو نشانه پا و هر چیز یست که از چیزی بجا ماند پس براثر کسی یا چیزی یعنی پارا روی جا و نشانه پای آن کس و یا آن چیز گذاشتن و درین صورت شکی نیست که باید مقدم بر (اثر) حرف (بر) باشد که بمعنی روی است نه در اما از آنجا که بعدها اثر معنی اصلی خود را در استعمال مردم از دست داده و بمعنی نتیجه معمول گردیده بقیاس (در نتیجه) بعضی از مردم آنرا (در اثر) - که همین معنی را میرساند استعمال نموده و نوشته اند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برابر
تصویر برابر
منطبق، مساوی، مطابق، معادل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برادر
تصویر برادر
(پسرانه)
اخوی، داداش، کنایه از رفیق (نگارش کردی: برادهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
مساوی، علی السویه، معادل، یکسان، بتساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
مقابل، رو به رو، هم وزن، مساوی، هم سنگ، برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار می گیرد مثلاً دوبرابر، ده برابر، هم زمان
برابر کردن: هم و زن کردن، یک اندازه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برادر
تصویر برادر
پسری که با دختر یا پسر دیگر از یک پدر و مادر باشد، نسبت به آن پسر یا دختر برادر است، داداش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وراثر
تصویر وراثر
براثر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برادر
تصویر برادر
((بَ دَ))
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برابر
تصویر برابر
((بَ بَ))
هم وزن، هم سنگ، مطابق، معادل، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بر اثر
تصویر بر اثر
((بَ. اَ ثَ))
از پی، به دنبال
فرهنگ فارسی معین
เท่ากัน
دیکشنری فارسی به تایلندی