جدول جو
جدول جو

معنی برائل - جستجوی لغت در جدول جو

برائل
(بُ ءِ)
موی گردن خروس. (آنندراج). پرهای گرداگرد گردن مرغ یا خاص است به یال شوات. (منتهی الارب) (آنندراج). برائلی. (منتهی الارب).
- ابوبرائل، خروس. (منتهی الارب) (آنندراج).
- برائل الارض، گیاه زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گیاهی مأکول و دوائی که جعفری نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
برائل
پرهای گردن، یال ها
تصویری از برائل
تصویر برائل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برائت
تصویر برائت
پاک بودن از عیب و تهمت، تنفر، تبرئه، توبه
فرهنگ فارسی عمید
(بُ ءِ لی ی)
خروس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ ءِ)
جمع واژۀ برّکان.
لغت نامه دهخدا
(بَ ءِ)
جمع واژۀ بریقه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وآن شیر است که بر آن پیه یا قدری روغن ریخته باشند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به بریقه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
برأت. رجوع به برأت شود.
- برائت ذمه، پاکی ذمه از وام و قرض. وارهیدگی ذمه از وام و دین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءِ)
به شتاب. شتابان: مر مرائلا، مر مسرعاً. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، به شتاب گذشت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
گمیزنده. گمیزاندازنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ ءِ)
خروه. خروس. دیک. ابوحماد. (المزهر). ابویقظان
لغت نامه دهخدا
بیزاری از چیزی، رهائی از شبهه، خلاص شدن، از عیب وتهمت پاک شدن فصاحت، تفوق، روشنی، برتری، بزرگواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برایل
تصویر برایل
پرهای گردن، یال ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برائت
تصویر برائت
((بَ ئَ))
پاک شدن از عیب و تهمت، تبرئه شدن، خلاص شدن از قرض و دین، رها شدن، اجازه، حواله، رهایی، خلاصی، بیزاری، دوری، پاکی
فرهنگ فارسی معین
بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت، بیزاری، تنفر، نفرت، خلاصی، رهایی، نجات، دوری، بری، اجازه، منشور، حماله، تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد