جدول جو
جدول جو

معنی برآمدنگاه - جستجوی لغت در جدول جو

برآمدنگاه(بَ مَ دَ)
جای برآمدن. جای خروج. جای بروز.
لغت نامه دهخدا
برآمدنگاه
مشرق
تصویری از برآمدنگاه
تصویر برآمدنگاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ مَ دَ)
جای درآمدن: شغف، شغاف، درآمدنگاه بلغم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ)
برآمدجای. رجوع به برآمدجای شود، جمع واژۀ برّکانی، جمع واژۀ برنکان، جمع واژۀ برنکانی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و همه این ها بمعنی گلیم سیاه است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از این کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(فُ مَ دَ)
محله. ربع. مرحله. (منتهی الارب). جای فرودآمدن و حلول کاروان. رجوع به فرودگاه شود
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ)
محل بریدن. جای بریدن. مقطع. محل تقاطع. (دانشنامۀ علائی ص 39) : مشدّخ، بریدنگاه از گردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بریدنگاه
تصویر بریدنگاه
محل تقاطع دو خط
فرهنگ لغت هوشیار