یک نوع پارچۀ گلابتون دوزی و زربفت و کیمخواب. (ناظم الاطباء). نوعی از ابریشم نفیس. (آنندراج). سندس. دیبا. و احتمال دارد معرب پرنون باشد. (یادداشت بخط دهخدا)
یک نوع پارچۀ گلابتون دوزی و زربفت و کیمخواب. (ناظم الاطباء). نوعی از ابریشم نفیس. (آنندراج). سندس. دیبا. و احتمال دارد معرب پرنون باشد. (یادداشت بخط دهخدا)
علتی است که در بدن آدمی پیدا میشود و هرچند برمی آید پهن میگردد و خارش می کند و آنرا در هندوستان داد میگویند و به عربی قوبا خوانند. (برهان). نام علتی است و سبب آن دو چیز بود یکی خلط بد در تن و دیگر قوت طبیعت. (از آنندراج) : سوم آفتهائی است که اندر پوست پدید آید و پوست از آن خراشیده شود چون بریون که به تازی قوبا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). چون گر و خارش و بریون و آبله. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شراب استوخودوس ار خورد کس ز من بشنو حدیث بی ریا را بواسیر و بریون را دهد نفع برد هم علت ماخولیا را. حکیم یوسفی طبیب (از آنندراج)
علتی است که در بدن آدمی پیدا میشود و هرچند برمی آید پهن میگردد و خارش می کند و آنرا در هندوستان داد میگویند و به عربی قوبا خوانند. (برهان). نام علتی است و سبب آن دو چیز بود یکی خلط بد در تن و دیگر قوت طبیعت. (از آنندراج) : سوم آفتهائی است که اندر پوست پدید آید و پوست از آن خراشیده شود چون بریون که به تازی قوبا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). چون گر و خارش و بریون و آبله. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شراب استوخودوس ار خورد کس ز من بشنو حدیث بی ریا را بواسیر و بریون را دهد نفع برد هم علت ماخولیا را. حکیم یوسفی طبیب (از آنندراج)
جبار و دشخدای سوراقوسیا، تلمیذ افلاطون، وی پس از راندن برادرزادۀ خویش ذیونوسیوس جوان از سورا قوسیا بجای وی زمام حکومت آنجا بدست گرفت (از 357- 354 قبل از میلاد) و او رابعلت استبداد و خودسری وی بکشتند، مولد او به سال 409 و وفات در 354 قبل از میلاد بود، قفطی در تاریخ الحکماء چند جای ذکر او آورده است از جمله در ترجمه افلاطون گوید: افلاطون وی را فرمان داد تا سه کتاب فیثاغورس راکه نزد فیلولاؤس بود به یکصد دینار برای وی بخرید، و باز در ترجمه افلاطون آرد که دیونوسیوس جبار سوراقوسیا را خویشاوندی بود بنام ذیون و او در صقلیه بمجالس افلاطون حاضر آمده و کلام وی شنوده و فریفتار او شده بود، و آنگاه که ذیونوسیوس افلاطون را به بولیدس تسلیم کرد تا وی را به اقاذ امونیا برده بقتل رساند و او افلاطون را نکشت و بمردی قورینائی به سی من سیم بفروخت، ذیون این حدیث بشنید و بر وی سخت گران آمد لکن امکان گفتن با ذیونوسیوس جبار نبود، به نهانی سی من سیم نزد مرد قورنائی برد و تمنی کرد تا وی را بدو فروشد و مرد از فروش افلاطون اباکرد و گفت او حکیم و آزاده ای است و من او را نه برای استعباد یا فروختن خریدم بلکه برای خلاص دادن از بندگی او این کردم و بزودی او بسلامت بموطن خویش باز گردد و ذیون چون این بشنید مال آورده برگرفت و به اقاذامونیا شد و بدانجا بساتینی بدان مال بخرید و به افلاطون هدیه کرد و معاش افلاطون مادام الحیوه از غلۀ آن بساتین بود، و هم در جای دیگر گوید آنگاه که میان ذیون و خویشاوند او ذیونوس نزاع بود به اندرز افلاطون آن خلاف از میان خاست
جبار و دشخدای سوراقوسیا، تلمیذ افلاطون، وی پس از راندن برادرزادۀ خویش ذیونوسیوس جوان از سورا قوسیا بجای وی زمام حکومت آنجا بدست گرفت (از 357- 354 قبل از میلاد) و او رابعلت استبداد و خودسری وی بکشتند، مولد او به سال 409 و وفات در 354 قبل از میلاد بود، قفطی در تاریخ الحکماء چند جای ذکر او آورده است از جمله در ترجمه افلاطون گوید: افلاطون وی را فرمان داد تا سه کتاب فیثاغورس راکه نزد فیلولاؤس بود به یکصد دینار برای وی بخرید، و باز در ترجمه افلاطون آرد که دیونوسیوس جبار سوراقوسیا را خویشاوندی بود بنام ذیون و او در صقلیه بمجالس افلاطون حاضر آمده و کلام وی شنوده و فریفتار او شده بود، و آنگاه که ذیونوسیوس افلاطون را به بولیدس تسلیم کرد تا وی را به اقاذ امونیا برده بقتل رساند و او افلاطون را نکشت و بمردی قورینائی به سی من سیم بفروخت، ذیون این حدیث بشنید و بر وی سخت گران آمد لکن امکان گفتن با ذیونوسیوس جبار نبود، به نهانی سی من سیم نزد مرد قورنائی برد و تمنی کرد تا وی را بدو فروشد و مرد از فروش افلاطون اباکرد و گفت او حکیم و آزاده ای است و من او را نه برای استعباد یا فروختن خریدم بلکه برای خلاص دادن از بندگی او این کردم و بزودی او بسلامت بموطن خویش باز گردد و ذیون چون این بشنید مال آورده برگرفت و به اقاذامونیا شد و بدانجا بساتینی بدان مال بخرید و به افلاطون هدیه کرد و معاش افلاطون مادام الحیوه از غلۀ آن بساتین بود، و هم در جای دیگر گوید آنگاه که میان ذیون و خویشاوند او ذیونوس نزاع بود به اندرز افلاطون آن خلاف از میان خاست