بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بورات دوسود، تنگار، بوره، تنکار، بورک
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بوراتِ دُوسود، تَنگار، بورِه، تَنکار، بورِک
سرگین اندازنده. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : اذرق الطائر، زرق. (اقرب الموارد) ، رمی بسلحه. (متن اللغه). نعت است از اذراق. رجوع به اذراق شود، زمین که گیاه ذرق رویاند. نعت است از اذراق. رجوع به مذرقه و اذراق شود
سرگین اندازنده. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : اذرق الطائر، زرق. (اقرب الموارد) ، رمی بسلحه. (متن اللغه). نعت است از اذراق. رجوع به اذراق شود، زمین که گیاه ذرق رویاند. نعت است از اذراق. رجوع به مذرقه و اذراق شود
معرب بوره. یکی از عقاقیر اصحاب صناعت کیمیا. و آن بر چند صفت است: یکی بورق الخیز و قسمی دیگر که آنرا نطرون گویند و بورق الصناعه و زراوندی و این بهترین صنف بورق است. (مفاتیح). چیزی است مانند نمک. معرب بوره. (غیاث). انواع آن: بورۀ ارمنی، بورۀ زرگری، بوره خبازان و بورۀ زراوندی که بسرخی زند. بورۀ کرمانی، بورۀ مغربی و الوانش بسیاراست. (از نزهه القلوب). رجوع به بوره و بورک شود
معرب بوره. یکی از عقاقیر اصحاب صناعت کیمیا. و آن بر چند صفت است: یکی بورق الخیز و قسمی دیگر که آنرا نطرون گویند و بورق الصناعه و زراوندی و این بهترین صنف بورق است. (مفاتیح). چیزی است مانند نمک. معرب بوره. (غیاث). انواع آن: بورۀ ارمنی، بورۀ زرگری، بوره خبازان و بورۀ زراوندی که بسرخی زند. بورۀ کرمانی، بورۀ مغربی و الوانش بسیاراست. (از نزهه القلوب). رجوع به بوره و بورک شود
نام شاعری است از عرب که وی را سراقه بن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است. وی کسی است که با جریر مهاجات داشت و اخبار او در اغانی آمده است. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 301). در الموشح مرزبانی آمده است: از جملۀ معایبی که بر شعرجریر شمرده اند گفتار او درباره بشر بن مروان است: یا بشر حق لوجهک التبشیر هل غضبت لنا و انت امیر. قد کان حقک ان تقول لبارق یا آل بارق فیم سب جریر. (الموشح ص 119). و رجوع به ص 120 و 126 و بارقی و سراقه شود. احمد محمد شاکر محشی المعرب جوالیقی بنقل از ابن درید در الاشتقاق (ص 282) آرد: یکی از افراد بنی بارق سراقۀبارقی شاعر بوده. وی پسر مرداس بن اسمأبن خالد بن عوف بن عمر بن سعد بن ثعلبه بن کنانه بن بارق بود که جریر او را هجاء گفت و وی را با مختار حدیثی است. (از حاشیۀ المعرب ص 301) نام پدر قبیله ای است در یمن. (آنندراج). لقب سعد بن عدی که پدرقبیله ای است از یمن. (معجم البلدان) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). ابن درید در الاشتقاق ص 282 ذیل عنوان ’قبایل بارق و رجال آنان’ آرد: بارق سعد بن عدی بن حارثه بود و ازاین رو وی را بارق خواندند که به کوه بارق در سراه فرودآمد. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 301) باوق. یارق. یاروق. بخشی ختایی. معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان) اباقاخان او را به بارق بخشی ختایی سپرد تا او را تربیت کند و خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد... (تاریخ مبارک غازانی چ 1358 انگلستان ص 8). و رجوع به همین کتاب ص 10 شود ذوبارق همدانی. لقب جغونه بن مالک. (تاج العروس) (ناظم الاطباء)
نام شاعری است از عرب که وی را سراقه بن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است. وی کسی است که با جریر مهاجات داشت و اخبار او در اغانی آمده است. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 301). در الموشح مرزبانی آمده است: از جملۀ معایبی که بر شعرجریر شمرده اند گفتار او درباره بشر بن مروان است: یا بشر حق لوجهک التبشیر هل غضبت لنا و انت امیر. قد کان حقک ان تقول لبارق یا آل بارق فیم سُب جریر. (الموشح ص 119). و رجوع به ص 120 و 126 و بارقی و سراقه شود. احمد محمد شاکر محشی المعرب جوالیقی بنقل از ابن درید در الاشتقاق (ص 282) آرد: یکی از افراد بنی بارق سراقۀبارقی شاعر بوده. وی پسر مرداس بن اسمأبن خالد بن عوف بن عمر بن سعد بن ثعلبه بن کنانه بن بارق بود که جریر او را هجاء گفت و وی را با مختار حدیثی است. (از حاشیۀ المعرب ص 301) نام پدر قبیله ای است در یمن. (آنندراج). لقب سعد بن عدی که پدرقبیله ای است از یمن. (معجم البلدان) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). ابن درید در الاشتقاق ص 282 ذیل عنوان ’قبایل بارق و رجال آنان’ آرد: بارق سعد بن عدی بن حارثه بود و ازاین رو وی را بارق خواندند که به کوه بارق در سراه فرودآمد. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 301) باوق. یارق. یاروق. بخشی ختایی. معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان) اباقاخان او را به بارق بخشی ختایی سپرد تا او را تربیت کند و خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد... (تاریخ مبارک غازانی چ 1358 انگلستان ص 8). و رجوع به همین کتاب ص 10 شود ذوبارق همدانی. لقب جغونه بن مالک. (تاج العروس) (ناظم الاطباء)
شیخ جمال الدین محمد بن عمر بحرق حضرمی متولد به سال 869 و متوفی بسال 930 هجری قمری فقیه نحوی و لغوی بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 960 و ریحانه الادب شود، مردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج). درگذشتن. به جوار رحمت الهی رفتن
شیخ جمال الدین محمد بن عمر بحرق حضرمی متولد به سال 869 و متوفی بسال 930 هجری قمری فقیه نحوی و لغوی بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 960 و ریحانه الادب شود، مردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج). درگذشتن. به جوار رحمت الهی رفتن
بذرقه. راهبر و راهنما و نگاهبان. (منتهی الارب). بدرقه و نگاهبان. (ناظم الاطباء). بدرقه. بذرقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بذرقه شود، پناه یافته و امان داده. (ناظم الاطباء)
بذرقه. راهبر و راهنما و نگاهبان. (منتهی الارب). بدرقه و نگاهبان. (ناظم الاطباء). بدرقه. بذرقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بذرقه شود، پناه یافته و امان داده. (ناظم الاطباء)
پارسی تازی شده بوره تنگار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
پارسی تازی شده بوره تنگار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید