جدول جو
جدول جو

معنی بدیعالدین - جستجوی لغت در جدول جو

بدیعالدین
(بَ عُدْ دی)
ترکو سجزی یا بدیع ترکو. عوفی نام او را در ردیف شاعران آل سلجوق بعد از عهد معزی و سنجری آورده و از اشعار او نقل کرده است. رجوع به لباب الالباب چ لیدن ج 2 صص 349- 351 و مجمعالفصحا ص 168 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدرالدین
تصویر بدرالدین
(پسرانه)
ماه دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سدیدالدین
تصویر سدیدالدین
(پسرانه)
محکم و استوار در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
(بَ رُدْ دی)
لؤلؤ فرمانروای مستقل و از اتابکان موصل بود. بعد از ناصرالدین محمودی، وی در امارت استقلال یافت. بدرالدین لؤلؤ پنجاه سال سلطنت کرد و بسال 657 یا 659 هجری قمری درگذشت. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 و جهانگشای جوینی ج 1 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
مؤلف فرهنگ زفان گویا و جهان پویا مشهور به هفت بخشی است. این فرهنگ از جملۀ مآخذ فرهنگ جهانگیری بوده است. (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 213)
حسن بن علی بن محمد العوضی البدری. از مردم دمشق و شاعر و دانشمند بود. دیوان شعر و تألیفات و رسائلی در فنون مختلف دارد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 234)
امیر قوامی رازی. از شاعران دورۀ سلجوقیان است. رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 236 و فرهنگ سخنوران و قوامی رازی شود
آق سنقر. ششمین تن از شاهان ارمنیه بود و تا سال 589 هجری قمری حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152)
لغت نامه دهخدا