جدول جو
جدول جو

معنی بدگمان - جستجوی لغت در جدول جو

بدگمان
بدبین، کسی که گمان بد ببرد، کسی که دربارۀ دیگری گمان بد بکند
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
فرهنگ فارسی عمید
بدگمان
(بَ گُ / گَ)
آنکه گمان بد داشته باشد. (آنندراج). سؤظن دار. بدخیال. شبهه دار. (ناظم الاطباء). متظنن. (مهذب الاسماء). سیّی ءالظن. ظنون. بدسگال. مقابل نیکوگمان:
هجیر ستیزندۀ بدگمان
که می داشت راز سپهبد نهان.
فردوسی.
بگفتار گرسیوز بدگمان
درفشی مکن خویشتن در جهان.
فردوسی.
چون این سخنان نبشته نیاید وی بدگمان بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 81). و هم از قضای آمده است که این خداوند با وزیر بدگمان است. (تاریخ بیهقی ص 486). آدمیان بیشتر بر یکدیگر بدگمانند. (منتخب قابوس نامه ص 50). پسر از سر نفرتی که داشت دلش بر صفای جانب او قرار نگرفتی و چنانکه گفته اند المسی ٔ نفور در حق او بدگمان بودی. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 357).
وآن بهر چیز بدگمان بودن
خوبیی را بزشتی آلودن.
نظامی.
به معجز بدگمانان را خجل کرد
جهانی سنگدل را تنگدل کرد.
نظامی.
همرهان نازنینم از سفر بازآمدند
بدگمانم تا چرا بی آن پسر بازآمدند.
کمال اسماعیل.
بدگمان باشد همیشه زشت کار
نامۀ خود خواند اندر حق یار.
مولوی.
بگذر از ظن خطا ای بدگمان
ان بعض الظن اثم آخر بخوان.
مولوی.
جایی نمی روی که دل بدگمان من
تا بازگشت تو به صد جا نمی رود.
صائب (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
بدگمان
سوءظن دار، بدخیال
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
فرهنگ لغت هوشیار
بدگمان
((~. گُ))
کسی که سوءظن دارد، حسود، مغرض
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
فرهنگ فارسی معین
بدگمان
مشکوک
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
فرهنگ واژه فارسی سره
بدگمان
شکاک، ظنون، ظنین، کج اندیش
متضاد: خوش گمان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدگمان
مثيرٌ للشّكّ
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به عربی
بدگمان
Mistrustful
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدگمان
méfiant
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بدگمان
güvensiz
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بدگمان
بدگمان، مشکوک، بی اعتماد
دیکشنری اردو به فارسی
بدگمان
بدگمان
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به اردو
بدگمان
অবিশ্বাসী
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به بنگالی
بدگمان
wasiwasi
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بدگمان
अविश्वासी
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به هندی
بدگمان
의심하는
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به کره ای
بدگمان
不信頼な
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بدگمان
חשדני
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به عبری
بدگمان
tidak percaya
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بدگمان
ไม่น่าเชื่อถือ
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به تایلندی
بدگمان
wantrouwig
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به هلندی
بدگمان
desconfiado
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بدگمان
diffidente
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بدگمان
desconfiado
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بدگمان
不信任的
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به چینی
بدگمان
nieufny
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدگمان
недовірливий
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدگمان
misstrauisch
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدگمان
недоверчивый
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
بدگمان بودن، بدخیالی، سوءظن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
سوءظن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
Suspiciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
подозрительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
Argwohn
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
підозрілість
دیکشنری فارسی به اوکراینی