- بدهکاری
- عمل بدهکار وامداری قرض داری مقابل بستانکاری
معنی بدهکاری - جستجوی لغت در جدول جو
- بدهکاری
- عمل بدهکار، وامداری، قرض داری، مقابل بستانکاری
- بدهکاری
- وام داری، قرض داری
- بدهکاری
- Indebtedness
- بدهکاری
- задолженность
- بدهکاری
- Verschuldung
- بدهکاری
- заборгованість
- بدهکاری
- zadłużenie
- بدهکاری
- endividamento
- بدهکاری
- indebitamento
- بدهکاری
- endeudamiento
- بدهکاری
- endettement
- بدهکاری
- schuldenlast
- بدهکاری
- หนี้สิน
- بدهکاری
- hutang-piutang
- بدهکاری
- بشكلٍ بلا عيبٍ
- بدهکاری
- ऋणग्रस्तता
- بدهکاری
- חוֹבוֹת
- بدهکاری
- borçluluk
- بدهکاری
- madeni
- بدهکاری
- ঋণগ্রস্থতা
- بدهکاری
- قرضداری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد کرداری بد عملی بد فعلی بد فعالی، شرارت، فسق فجور زنا لواط
مدیون، مقروض
مدیون، کسی که بدیگری پولی را مقروض است، قرضدار
بدکرداری، بدکار بودن
وام دار، قرض دار، مدیون، کسی که چیزی یا پولی وام دارد و باید بدهد
شگفت کاری
جنایت
عمل بد کام
آنکه مرتکب کارهای بد شود بد کردار بد عمل بد فعل بدفعال، شریر موذی، فاسق فاجر زنا کار لواط کننده