نفرین و لعنت. (ناظم الاطباء) : و اگر داند که بعضی اجناس را قیمت زیاد نوشته اند بنحوی که ظلم نشود و بددعایی در ضمن آن نباشد کم نموده تسلیم صاحبجمعان نمایند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 10). ناظر قدغن نماید که تحویلداران و عملۀ بیوتات مال رعیت و فقیران را نکشند و نبرند و چیزی را بی رضای صاحب خریداری نکنند که بددعایی حاصل شود. (تذکرهالملوک ص 12). نگذارد که از اقویا بر ضعفا جبر و تعدی واقع شده موجب بددعایی گردد. (تذکرهالملوک ص 48)
نفرین و لعنت. (ناظم الاطباء) : و اگر داند که بعضی اجناس را قیمت زیاد نوشته اند بنحوی که ظلم نشود و بددعایی در ضمن آن نباشد کم نموده تسلیم صاحبجمعان نمایند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 10). ناظر قدغن نماید که تحویلداران و عملۀ بیوتات مال رعیت و فقیران را نکشند و نبرند و چیزی را بی رضای صاحب خریداری نکنند که بددعایی حاصل شود. (تذکرهالملوک ص 12). نگذارد که از اقویا بر ضعفا جبر و تعدی واقع شده موجب بددعایی گردد. (تذکرهالملوک ص 48)
سؤسلوک. بدرفتاری. بدمعاملگی. رفتاری خشن. رفتاری که قصد و نیت نیکو در آن نباشد. (از یادداشتهای مؤلف). - بدلعابی کردن، بدسلوکی و بدخلقی. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
سؤسلوک. بدرفتاری. بدمعاملگی. رفتاری خشن. رفتاری که قصد و نیت نیکو در آن نباشد. (از یادداشتهای مؤلف). - بدلعابی کردن، بدسلوکی و بدخلقی. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
صورتی است از ابوالمعالی. رجوع به ابوالمعالی و بل شود: بس... جایز باید داشتن که هشام حکم و... بلمعالی نقاش رازی.... همه در حال نزع از عداوت بوبکر و عمر توبه کرده باشند. (کتاب النقض ص 481) ، دراز شدن. طولانی شدن. استطاله. تطاول: استقناع، بلند گردیدن پستان گوسپند. خب ّ، بلند و دراز گردیدن گیاه. قعا، بلند گردیدن سر بینی و برچسبیدن بر استخوان قصبه. (از منتهی الارب) ، برانگیخته شدن چون غبار: قتوم، کبو یا کبوّ، بلند گردیدن غبار. (منتهی الارب). و رجوع به بلند و بلند گشتن و بلند شدن شود
صورتی است از ابوالمعالی. رجوع به ابوالمعالی و بُل شود: بس... جایز باید داشتن که هشام حکم و... بلمعالی نقاش رازی.... همه در حال نزع از عداوت بوبکر و عمر توبه کرده باشند. (کتاب النقض ص 481) ، دراز شدن. طولانی شدن. استطاله. تَطاول: استقناع، بلند گردیدن پستان گوسپند. خَب ّ، بلند و دراز گردیدن گیاه. قَعا، بلند گردیدن سر بینی و برچسبیدن بر استخوان قصبه. (از منتهی الارب) ، برانگیخته شدن چون غبار: قُتوم، کَبْو یا کُبُوّ، بلند گردیدن غبار. (منتهی الارب). و رجوع به بلند و بلند گشتن و بلند شدن شود
گویا نوعی سپاهی که مرسوم نقدی نداشته اند. مقابل رسمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دولت نبرد منت رسمی و معاشی قرآن چه کند زحمت بوعمرو و کسائی. خاقانی (یادداشت ایضاً)
گویا نوعی سپاهی که مرسوم نقدی نداشته اند. مقابل رسمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دولت نبرد منت رسمی و معاشی قرآن چه کند زحمت بوعمرو و کسائی. خاقانی (یادداشت ایضاً)