- بدلقا (بَ لَ / لِ)
زشت. (ناظم الاطباء). زشت. بدمنظر. (فرهنگ فارسی معین) ، مرد کلان سال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مسن. کبیر. بسیارسال. بزرگ. (از ذیل اقرب الموارد) ، زره کوتاه و جبۀ کوتاه بی آستین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). درع کوتاه. زره کوتاه. (از اقرب الموارد). جبه کوچک. (از لسان از ذیل اقرب الموارد) : فالیوم ننجیک ببدنک. (قرآن 92/10) ، امروز ترا با سر آب آریم با این زره. (کشف الاسرار میبدی ج 4 ص 327) ، تنه جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء) :
بپوشید خفتانی از کرگدن
مکلل بزر زآستین تا بدن.
نظامی.
- بدن قمیص، آنچه از پیراهن که شکم و پشت را می پوشاند. (از اقرب الموارد).
ج، ابدان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بزکوهی کلانسال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بزکوهی. (مهذب الاسماء). بز کوهی مسن. (از ذیل اقرب الموارد). ج، ابدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ابدن و بدون. (از ذیل اقرب الموارد) ، نسب و حسب مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از لسان از ذیل اقرب الموارد) ، در تداول زنان میان فارسی زبانان، شرم زن. (یادداشت مؤلف)
بپوشید خفتانی از کرگدن
مکلل بزر زآستین تا بدن.
نظامی.
- بدن قمیص، آنچه از پیراهن که شکم و پشت را می پوشاند. (از اقرب الموارد).
ج، ابدان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بزکوهی کلانسال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بزکوهی. (مهذب الاسماء). بز کوهی مسن. (از ذیل اقرب الموارد). ج، ابدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ابدن و بدون. (از ذیل اقرب الموارد) ، نسب و حسب مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از لسان از ذیل اقرب الموارد) ، در تداول زنان میان فارسی زبانان، شرم زن. (یادداشت مؤلف)
