جدول جو
جدول جو

معنی بدزیست - جستجوی لغت در جدول جو

بدزیست(بَ)
بدزندگانی. (یادداشت مؤلف) ، تن پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، ابداع، بدع. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدریخت
تصویر بدریخت
بدشکل، بدهیکل، زشت اندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازجست
تصویر بازجست
بازجستن، جستجو، تجسس، پژوهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدطینت
تصویر بدطینت
بدسرشت، بدنهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جازیست
تصویر جازیست
نوازندۀ آلت موسیقی جاز، خوانندۀ موسیقی جاز
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
نام منجمی بود پسر پرویزنام تبرستانی. وی بعد از مهارت در این علم بمأمون خلیفه رسیدو منجم مخصوص گردید. مأمون نام او را از پارسی به عربی ترجمه کرد. چون زیستن بمعنی حیات است او را یحیی خواند و چون پیروز بمعنی مظفر و منصور است او به یحیی بن منصور موسوم گردید، و زیج مأمونی را او بسته. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). و در تاریخ طبرستان آمده: و به بغداد مأمون را منجمی بود، بزیست بن فیروزان نام که خلیفه نام او معرب کرده بود، یحیی بن منصورخواند. مؤلف تتمۀ صوان الحکمه آرد: یحیی بن منصور حکیم، در علوم هندسه متبحر و در ایام مأمون صاحب رصدبود. او میگفت چون قوای غضبانی و شهوانی بر عقل چیره شود آدمی صحت را تنها در سلامت بدن طولانی سازد و امنیت را در غلبه کردن بر مردم و بی نیازی در کسب مال می بیند، در حالی که همه اینها مخالف مقصود وی و مقرب هلاک است. (از تتمۀ صوان الحکمه ص 15). و رجوع به یحیی بن منصور و مقدمۀ تاریخ طبرستان و فهرست آن شود، زبون. ناتوان. عاجز. (ناظم الاطباء). و رجوع به پژمان شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نامی است پارسی. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). نامی بود در قدیم مانند نامهائی که اکنون بشگون گذارند تا فرزند دیر بزید، مانند: ماشأالله ، ماندنی و غیره. ماندگار
لغت نامه دهخدا
تصویری از باتیست
تصویر باتیست
نوعی پارچه نخی
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که در مستی عربده کشد و شرارت نماید کسی که پس از مست شدن هرزه گویی و شهوت پرستی نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدطینت
تصویر بدطینت
بدسرشت بد ذات بدنهاد مقابل خوش طینت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدسیرت
تصویر بدسیرت
بدرفتار، زشت خصلت
فرهنگ لغت هوشیار
هموند سازمان نازی عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان هیتلری، آنکه به نازیسم معتقد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدریخت
تصویر بدریخت
بدقیافه، زشت، دارای وضع ظاهری ناخوشایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
آمفیبین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهزیستی
تصویر بهزیستی
سلامتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
Bassist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
Amphibian, Amphibian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
amphibien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
bassiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
Bassist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
amphibisch, Amphibie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
басист
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
земноводний , амфібія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
basista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
płaz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
贝斯手
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
两栖的 , 两栖动物
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
baixista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
anfíbio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
bassista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
anfibio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
bajista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
anfibio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
амфибийный , амфибия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
басист
دیکشنری فارسی به روسی