بتحقیق و هرآینه. (آنندراج). بتحقیق. همانا. این کلمه در ترجمه ان ّ و ان ّ عربی استعمال شود و پس از آن ’که’ آید. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). قد. ان ّ. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی)
بتحقیق و هرآینه. (آنندراج). بتحقیق. همانا. این کلمه در ترجمه اِن َّ و اَن َّ عربی استعمال شود و پس از آن ’که’ آید. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). قد. ان ّ. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی)
بتحقیق. تحقیقاً. بدرستی: و شنودم بدرست که این سرهنگان را سلطان مسعود پوشیده گفته بود که گوش بیوسف می دارید چنانکه بجایی نتواند رفت. (تاریخ بیهقی) ، کسی که با پیغمبر اسلام در جنگ بدر حاضر بوده است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، منسوب به بدریه، محله ای در بغداد. (از انساب سمعانی)
بتحقیق. تحقیقاً. بدرستی: و شنودم بدرست که این سرهنگان را سلطان مسعود پوشیده گفته بود که گوش بیوسف می دارید چنانکه بجایی نتواند رفت. (تاریخ بیهقی) ، کسی که با پیغمبر اسلام در جنگ بدر حاضر بوده است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، منسوب به بدریه، محله ای در بغداد. (از انساب سمعانی)
عربده و هرزه گویی و بدخویی هنگام مستی و شهوت پرستی. (ناظم الاطباء) : اندر ایشان تافته هستی تو از نفاق و ظلم و بدمستی تو. مولوی. بیا در زمرۀ رندان به بی باکی و می درکش که بدمستی نمی داند بجز فریاد عود آنجا. عرفی. - بدمستی کردن، عربده جویی و بدخویی و هرزگویی کردن در هنگام مستی: من می خورم و تو می کنی بدمستی. (منسوب به خیام). ترکی مست به اندرون دستور آمد و مردم از او متفرق شدند و بدمستی می کرد. (مزارات کرمان ص 15)
عربده و هرزه گویی و بدخویی هنگام مستی و شهوت پرستی. (ناظم الاطباء) : اندر ایشان تافته هستی تو از نفاق و ظلم و بدمستی تو. مولوی. بیا در زمرۀ رندان به بی باکی و می درکش که بدمستی نمی داند بجز فریاد عود آنجا. عرفی. - بدمستی کردن، عربده جویی و بدخویی و هرزگویی کردن در هنگام مستی: من می خورم و تو می کنی بدمستی. (منسوب به خیام). ترکی مست به اندرون دستور آمد و مردم از او متفرق شدند و بدمستی می کرد. (مزارات کرمان ص 15)