معنی بددین - جستجوی لغت در جدول جو
بددین
ملحد، کافر
ملحد، کافر
تصویر بددین
فرهنگ لغت هوشیار
بددین
بدکیش، بدمذهب، ملحد
بدکیش، بدمذهب، ملحد
تصویر بددین
فرهنگ فارسی عمید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بددینی
بددینی
بد مذهبی بد کیشی الحاد مقابل بهدینی خوش کیشی
بد مذهبی بد کیشی الحاد مقابل بهدینی خوش کیشی
فرهنگ لغت هوشیار
بسدین
منسوب به بسد که مرجان باشد مرجانی بسدی. توضیح در شعر فارسی بتخفیف بسدین آید
منسوب به بسد که مرجان باشد مرجانی بسدی. توضیح در شعر فارسی بتخفیف بسدین آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بیدین
بیدین
آنکه دین ندارد بی کیش لامذهب مقابل دیندار
آنکه دین ندارد بی کیش لامذهب مقابل دیندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بهدین
بهدین
(پسرانه)
پیرو آیین زرتشتی
پیرو آیین زرتشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر بهدین
بهدین
دین نیک آیین خوب، آنکه دارای آیینی نیکوست، دین زردشتی
دین نیک آیین خوب، آنکه دارای آیینی نیکوست، دین زردشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بددهن
بددهن
دشنام گوی، ناسزاگوینده
دشنام گوی، ناسزاگوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بدبین
بدبین
بدگمان، مقابل خوشبین
بدگمان، مقابل خوشبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بهدین
بهدین
بِهدین
دین زردشتی، دین بهی، پیرو دین زردشتی، زرتشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت
زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، مزداپرست
دین زردشتی، دین بهی، پیرو دین زردشتی، زَرتُشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت
زَردُشتی، زَردهُشتی، مَزدَیَسنی، مَزدَیَسنا، گَبر، گَبرَک، مَزداپَرَست
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بدبین
بدبین
کسی که به هر امری و پیشامدی از روی بدگمانی نگاه کند
کسی که به هر امری و پیشامدی از روی بدگمانی نگاه کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بهدین
بهدین
((بِ))
دین نیک، آیین خوب، دین زردشتی
دین نیک، آیین خوب، دین زردشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویر بدبین
بدبین
بَدبین
Cynical, Pessimist, Pessimistic, Rancorous
Cynical, Pessimist, Pessimistic, Rancorous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدبین
بَدبین
циничный , пессимист , пессимистичный , злопамятный
циничный , пессимист , пессимистичный , злопамятный
دیکشنری فارسی به روسی
بدبین
بَدبین
zynisch, Pessimist, pessimistisch, nachtragend
zynisch, Pessimist, pessimistisch, nachtragend
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدبین
بَدبین
цинічний , песиміст , песимістичний , злопам'ятний
цинічний , песиміст , песимістичний , злопам'ятний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدبین
بَدبین
cyniczny, pesymista, pesymistyczny, zawzięty
cyniczny, pesymista, pesymistyczny, zawzięty
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدبین
بَدبین
愤世嫉俗的 , 悲观主义者 , 悲观的 , 怀恨的
愤世嫉俗的 , 悲观主义者 , 悲观的 , 怀恨的
دیکشنری فارسی به چینی
بدبین
بَدبین
cínico, pessimista, rancoroso
cínico, pessimista, rancoroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بدبین
بَدبین
cinico, pessimista, rancoroso
cinico, pessimista, rancoroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بدبین
بَدبین
cínico, pesimista, rencoroso
cínico, pesimista, rencoroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بدبین
بَدبین
cynique, pessimiste, rancunier
cynique, pessimiste, rancunier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بدبین
بَدبین
cynisch, pessimist, pessimistisch, rancuneus
cynisch, pessimist, pessimistisch, rancuneus
دیکشنری فارسی به هلندی
بدبین
بَدبین
เยาะเย้ย , คนมองโลกในแง่ร้าย , มองโลกในแง่ร้าย , ครุ่นคิด
เยาะเย้ย , คนมองโลกในแง่ร้าย , มองโลกในแง่ร้าย , ครุ่นคิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
بدبین
بَدبین
sinis, pesimis, pendendam
sinis, pesimis, pendendam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بدبین
بَدبین
فائزٌ , لمعانٌ , حسب التّقارير
فَائِزٌ , لَمَعَانٌ , حَسَبَ التَّقَارِيرِ
دیکشنری فارسی به عربی
بدبین
بَدبین
निराशावादी , कडवा
निराशावादी , कडवा
دیکشنری فارسی به هندی
بدبین
بَدبین
ציני , פֵּסִימִיסט , פסימיסטי , מרר
ציני , פֵּסִימִיסט , פסימיסטי , מרר
دیکشنری فارسی به عبری
بدبین
بَدبین
皮肉な , 悲観主義者 , 悲観的な , 怨念の
皮肉な , 悲観主義者 , 悲観的な , 怨念の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بدبین
بَدبین
냉소적인 , 비관론자 , 비관적인 , 원한을 품은
냉소적인 , 비관론자 , 비관적인 , 원한을 품은
دیکشنری فارسی به کره ای
بدبین
بَدبین
alaycı, kötümser, karamsar, kinci
alaycı, kötümser, karamsar, kinci
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بدبین
بَدبین
mnyanyapaa, mtu wa huzuni, mtazamo mbaya, mwenye kinyongo
mnyanyapaa, mtu wa huzuni, mtazamo mbaya, mwenye kinyongo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بدبین
بَدبین
ব্যঙ্গাত্মক , নৈরাশ্যবাদী , নেগেটিভ , অভিশপ্ত
ব্যঙ্গাত্মক , নৈরাশ্যবাদী , নেগেটিভ , অভিশপ্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
بدبین
بَدبین
بدبین , مایوس , کینہ پرور
بدبین , مایوس , کینہ پرور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر بدین
بدین
تناور تنومند به این: بدین صفت بدین شکل
تناور تنومند به این: بدین صفت بدین شکل
فرهنگ لغت هوشیار