جدول جو
جدول جو

معنی بددهن - جستجوی لغت در جدول جو

بددهن
(بَدْ، دَ هََ)
آنکه بیشتر دشنام گوید. بدزبان. پلیدزبان. زشت گوی. (یادداشت مؤلف). فحش دهنده. ناسزاگوینده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بددهن
دشنام گوی، ناسزاگوینده
تصویری از بددهن
تصویر بددهن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بددهان
تصویر بددهان
کسی که به دیگران دشنام بدهد و ناسزا بگوید، بدزبان، ناسزاگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بددهنه
تصویر بددهنه
اسبی که دهنه قبول نکند، بدلگام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بددین
تصویر بددین
بدکیش، بدمذهب، ملحد
فرهنگ فارسی عمید
(بَدْ، دَ هََ)
عمل بددهن. فحش. ناسزا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ ذِ)
کندذهن و بی وقوف. (آنندراج). بطی ءالفهم و کودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بی دین و بدراه و ملحد. (آنندراج). بدکیش و بدمذهب و ملحد. (ناظم الاطباء). بداعتقاد. لامذهب. مقابل پاک دین:
بدانند شاهان که روزی است این
که بددین پدید آید از پاک دین.
دقیقی.
که بددین و بدکیش خوانی مرا
منم شیر نر میش خوانی مرا.
فردوسی (از آنندراج).
مرا گویند بددین است و فاضل بهتر آن بودی
که دینش پاک بودی و نبودی فضل چندانش.
ناصرخسرو.
مر مرا گویی برخیز که بددینی
صبر کن اکنون تا روز شمار آید.
ناصرخسرو.
امام شرع سلطان طریقت ناصرالدین آن
که تا رایات او آمد نگون شد چتر بددینان.
خاقانی.
منافقان و بددینان هر یکی سخنی پلید آغاز کردند و صحابه پاک شکسته دل شدند. (راحه الصدور). اما آنک گوید بوحنیفه یا شافعی نه برحق بودند کافر بی یقین و بددین باشد. (راحه الصدور). و مهتر پسر او راباحرب نام بود متهوری، متهتکی، بددینی، خداناشناسی. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا
(بَدْ، دَ)
بددهن. رجوع به بددهن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ هََ)
مرکّب از: بی + دهن، مخفف بیدهان. فاقد دهان، کنایه از کسی که بر سخن گفتن قدرت نداشته باشد. (آنندراج)، عاجز و ناتوان در تکلم. سخنران حقیر. (ناظم الاطباء) :
عاشقان بیدهن را زهرۀ گفتار نیست
ورنه جای بوسه پرخالیست در کنج لبش.
صائب
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ دَ)
جمع واژۀ بدّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بتها. (یادداشت مؤلف) : و اهل الصین و الهند یزعمون ان البدده تکلمهم و انما یکلمهم عبادهم... و هم (اهل الصین) یزعمون ان الهند وضعوا لهم البدده. (اخبار الصین و الهند از مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد دهن
تصویر بد دهن
فحش دهنده نا سزا گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بددین
تصویر بددین
ملحد، کافر
فرهنگ لغت هوشیار
بددهن، بدزبان، سگ زبان، بدحرف، فحاش، ناسزاگو، هتاک، بدفحش
فرهنگ واژه مترادف متضاد