جدول جو
جدول جو

معنی بدخواه - جستجوی لغت در جدول جو

بدخواه
کسی که بدی دیگران را بخواهد، بداندیش، کینه جو
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
بدخواه
(گَ)
بداندیش. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). حاسد. (دهار) (مهذب الاسماء). حسود. (دهار). آنکه بد دیگران را خواهد. (فرهنگ فارسی معین). رمق. (منتهی الارب). کینه ور. (آنندراج). کینه دار. (ناظم الاطباء). دشمن. (از ولف). (ناظم الاطباء). کینه ور. منتقم. (فرهنگ فارسی معین). عدو. آنکه برای دیگران بدی خواهد. (یادداشت مؤلف) :
شود بدخواه چون روباه بددل
چو شیرآسا تو بخرامی به میدان.
شهید.
نباری بر کف زرخواه جز زر
چنانچون بر سر بدخواه جز بیر.
دقیقی.
بهر جا که بنهد همان شاه روی
همی راند از خون بدخواه جوی.
دقیقی.
بیایید یکسر به درگاه من
که بر مرز بگذشت بدخواه من.
دقیقی.
توشادمانه و بدخواه تو ز انده و رنج
دریده پوست به تن بر چو مغز پسته سفال.
منجیک.
مباش اندرین نیز همداستان
که بدخواه راند چنین داستان.
فردوسی.
که او را ببستم در آن بارگاه
بگفتار بدخواه و او بی گناه.
فردوسی.
گشاده ست بر هرکس این بارگاه
ز بدخواه و از مردم نیکخواه.
فردوسی.
همیشه تا نبود خوب کار چون بدکار
چنان کجا نبود نیکخواه چون بدخواه.
فرخی.
فربه شده ست و روزفزون گنج و ملک تو
زآن نیز کاسته تن بدخواه جاه تو.
فرخی.
آنکس که بدخواه ترا یاقوت رمانی مثل
دردست او اخگر شود پس وای بدخواه لعین.
فرخی.
گردن ادبار بشکن، پشت دولت راست کن
پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای.
منوچهری.
فرّ و روی خویشتن را برفراز و برفروز
ناصح و بدخواه خود را برنشان و درربای.
منوچهری.
پشت بدخواهان شکن بر فرق بدگویان گذر
پیش بت رویان نشین نزدیک دلخواهان گراز.
منوچهری.
تو نادانی و نشنیدی مگر آن
که از بدخواه برتر یار نادان.
(ویس و رامین).
زمانه بود آن شب بر دو آیین
شب بدخواه بود و روز رامین.
(ویس و رامین).
ممان خیره بدخواه را گرچه خوار
که مار اژدها گردد از روزگار.
(گرشاسب نامه).
مشو یار بدخواه و همکار بد
که تنها بسی به که با یار بد.
(گرشاسب نامه).
نه نیکو بود بددلی شاه را
نه بگذاشتن خوار بدخواه را.
(گرشاسب نامه).
گر مرگ برآورد ز بدخواه تو دود
زآن دود چنین شاد چرا گشتی زود
چون مرگ ترا نیز بخواهدفرسود
بر مرگ کسی چه شادمان باید بود.
(قابوسنامه).
زیرا که چوتیر گز تو راست نباشد
آن به که بزودی سوی بدخواه جهانیش.
ناصرخسرو.
هرچه اقبال بیندیشید آمد همه راست
جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست.
مسعودسعد.
گاه بدخواهان او را خنجر اندر گل نهاد
گه بداندیشان او را مرگ در بستر گرفت.
مسعودسعد.
نه نه که ترا نماند بدخواه
بودندبه درد دل بمردند.
مسعودسعد.
بدخواه کسان هیچ بمقصد نرسد
یک بد نکند تا بخودش صد نرسد.
(منسوب به خیام).
ز گفتار بدگوی چون گرگ یوسف
ز تلبیس بدخواه چون شیر مادر.
عمعق بخاری.
ز فضلش نقص بدخواهان بیفزود
که فضل گل دلیل نقص خار است.
ادیب صابر.
زآن پیرک جولاهۀ بت خوارۀ بدخواه
نی نی دو پسر ماند نگویم که دو خر ماند.
سوزنی.
پیکان غم به سینۀ بدخواه تو رسد
گر کرکس آشیانه کند از پر خدنگ.
سوزنی.
بدخواه جاهت ار همه تن دل شود چو نار
از سهم و بیم تو بکفاند چو نار دل.
سوزنی.
بدخواه تو خود را ببزرگی چو تو داند
لیکن مثل است اینکه چناری و کدویی.
انوری.
جوشن ناخن تنش بدخواه را
تن چو ناخن زاستخوان خواهد نمود.
خاقانی.
باد از سر پیکانت سفته دل بدخواهان
وز نام نکو سفته دربار تو عالم را.
خاقانی.
تخت نرد ملک را زانسو که بدخواهان اوست
هفت نراد فلک خانه مششدر ساختند.
خاقانی.
بود همسفره ای در آن راهش
نیکخواهی بطبع بدخواهش.
نظامی.
چو چشم بد همیشه دورم از تو
چو بدخواه لبت رنجورم از تو.
نظامی.
ساخته و سوخته در راه تو
ساخته من سوخته بدخواه تو.
نظامی.
بدل گفت بدخواه من یافت کام
فتادم چو آن مرغ زیرک بدام.
(از جامعالتواریخ رشیدی).
چون رفیقی وسوسۀ بدخواه را
کی بدانی ثم وجه اﷲ را.
مولوی.
یا رب دوام عمر دهش تا بلطف و قهر
بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را.
سعدی.
نگویم که بدخواه درویش بود
حقیقت که او دشمن خویش بود.
سعدی (بوستان).
گر آنی که بدخواه گوید مرنج
وگر نیستی گو برو باد سنج.
سعدی (بوستان).
آه کز طعنۀ بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینه ام روی ز آهن چکنم.
حافظ.
دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بدخواه پدر می بینم.
حافظ.
می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل.
حافظ.
تیغش سربدخواه رباید ز تن آسان
زآنسان که رباید ز سری دزد کلاهی.
طالب آملی (از شعوری).
- بدخواه سوز، دشمن سوز، دشمن کش. ازبین برندۀ دشمن:
عزم تو کشورگشا و خشم تو بدخواه سوز
رمح تو پولاد سنب و تیغ تو جوشن گداز.
فرخی.
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بدخواه سوز
اسبشان باشد چو کشتی سال و مه دریا گذار.
فرخی.
دو پروردۀ شاه بدخواه سوز
یکی دادورز و یکی دین فروز.
(گرشاسب نامه).
- بدخواه شکر،شکارکننده و شکرندۀ بدخواه. دشمن کش:
پادشاباش و ولی پرور و بدخواه شکر
پرکن از خون بداندیش و عدو هر شمری.
فرخی.
سالارفکن گردی بدخواه شکر شاها
در تیغ قضا داری در تیر قدر داری.
فرخی.
- بدخواه مال، مالش دهنده بدخواه. گوشمال دهنده دشمن:
مکرم دریانوال صفدر بدخواه مال
خواجۀ گیتی گشای صاحب خسرونشان.
خاقانی.
- امثال:
بدی به بدخواه رسد. (از امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
بدخواه
بد اندیش، کینه دار
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
فرهنگ لغت هوشیار
بدخواه
بداندیش، بددل، بدذات، بدکامه، بدسگال، بدطینت، بدنهاد، بدنیت، خبیث، عدو، مغرض، نابکار
متضاد: نیک اندیش، نیکخواه، خوش نیت، خوش ذات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدخواه
خبيثٌ
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به عربی
بدخواه
Malicious, Meanspirited
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدخواه
malicieux, méchant
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بدخواه
movu, mpenda uovu
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بدخواه
بدخواہ
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به اردو
بدخواه
দুষ্ট
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به بنگالی
بدخواه
悪意のある , 意地悪な
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بدخواه
kötü niyetli
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بدخواه
악의 있는 , 심술궂은
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به کره ای
بدخواه
מרושע , רע לב
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به عبری
بدخواه
दुष्ट
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به هندی
بدخواه
jahat, jahat hati
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بدخواه
ชั่วร้าย , ใจร้าย
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به تایلندی
بدخواه
boos, gemeen
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به هلندی
بدخواه
malicioso, mezquino
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بدخواه
malizioso, cattivo
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بدخواه
malicioso, mesquinho
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بدخواه
恶意的
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به چینی
بدخواه
złośliwy, podły
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدخواه
злий
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدخواه
bösartig, niederträchtig
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدخواه
злой , злобный
تصویری از بدخواه
تصویر بدخواه
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
بدخواه بودن، عمل بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
Malevolence, Malice, Maliciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
恶意
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
złośliwość, złość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
злоба , злі наміри
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
Übelwollen, Bosheit, Boshaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
злоба , злонамеренность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
malevolência, malícia, malignidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
malvagità, malizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی