جدول جو
جدول جو

معنی بدخشانی - جستجوی لغت در جدول جو

بدخشانی
(بَ دَ)
منسوب به بدخشان، طاقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : گویند ما لک به بدد. (منتهی الارب) ، دوری میان دو ران از گوشتناکی و در چهارپا دوری میان هر دو دست. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 24 و 26 شود، متفرق. پراکنده. (یادداشت مؤلف) : جائت الخیل بدد بدد بالفتح و بدداً بدداً بالنصب، ای متفرقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جائت الخیل بدد بر وزن ضرب و بدداً بدداً بتنوین آخر، یعنی آمدند اسبان پراکنده. (شرح قاموس) ، بایعته بدداً، ای معارضهً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به بدّ و بداد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
بدخواه بودن، عمل بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدزبانی
تصویر بدزبانی
ناسزاگویی، هرزه درایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
بدگمان بودن، بدخیالی، سوءظن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بددهانی
تصویر بددهانی
بددهان بودن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دَ)
شهری است (از حدود خراسان) بسیارنعمت و جای بازرگانان و اندر وی معدن سیم است و زر و بیجاده و لاجورد و از تبت مشک بدانجا برند. (حدود العالم). گوسفند در آن ناحیت باشد که بر او سوار شوند از غایت بزرگی و قوت. (از فرهنگ سروری) (از برهان قاطع). بدخشان یا بذخشان ولایتی است در شرق افغانستان و متصل بترکستان شرقی، مرکز آن امروزه فیض آباد است شهرت بدخشان در ادب فارسی بیشتر بخاطر احجار کریمۀ آن است. لعل، بدخشان یا بدخشی در قرون وسطی در سرتاسر عالم اسلام شهرت داشت. غیر از لعل یاقوت و لاجورد و سنگ بلور و سنگ پازهران نیز از آن بدست می آورده اند. ابن حوقل جغرافی نویس قرن چهارم آرد: از بدخشان بیجادۀ خوب و سنگهای قیمتی که در زیبایی و رونق به یاقوت می ماند بدست می آید. این سنگها برنگهای گلی و رمانی (اناری) وسرخ (احمر قانی) و شرابی است و آن اصل لاجورد است.
امروزه دادوستد احجار کریمۀ بدخشان در انحصار دولت افغانستان است و فقط به هند صادر میشود. در بدخشان معادن آهن و مس نیز وجود دارد. کانهای آن در شغنان بر ساحل راست آمودریا و در خارج بدخشان بمعنی اخص است. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو شاعر مشهور، مذهب اسمعیلی را بدانجا برد و در تبلیغ آن کوشید. تأثیر تعالیم او هنوز در بدخشان باقی است و قبر وی بر مسیر علیای رود ککچه (از ریزابه های آمودریا) دیده میشود. (از معجم البلدان و صورهالارض ابن حوقل ترجمه فارسی از انتشارات بنیاد فرهنگ و سرزمنیهای خلافت شرقی و دایره المعارف فارسی و فرهنگ فارسی معین ج 5). و رجوع به معجم البلدان ج 4 ص 324 و 325 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و دایره المعارف فارسی شود:
دگر از در بلخ تا بدخشان
همین است از این پادشاهی نشان.
فردوسی.
شب تیره و تیغ رخشان شده
زمین همچو لعل بدخشان شده.
فردوسی.
شود روز چون چشمه رخشان شود
جهان چون نگین بدخشان شود.
فردوسی.
سخنم ریخت آب دیو لعین
به بدخشان و جام و تون و تراز.
ناصرخسرو.
حوض ز نیلوفر و چمن ز گل سرخ
کوه نشابور گشت و کان بدخشان.
عثمان مختاری.
می احمر از جام تا خط ازرق
ز پیروزه لعل بدخشان نماید.
خاقانی.
گر چه هست اول بدخشان بد
بنتیجه نکوترین گهر است.
خاقانی.
ز عکس روی آن خورشید رخشان
ز لعل آن سنگها شد چون بدخشان.
نظامی.
گر سنگ همه لعل بدخشان بودی
پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی.
سعدی (گلستان).
که سهلست لعل بدخشان شکست
شکسته نشاید دگر بار بست.
سعدی (بوستان).
مردم بدخشان به خشونت مثل اند چنانکه گفته اند:
اگر کوه بدخشان لعل گردد
بدیدار بدخشانی نیرزد.
(از انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد شانس
تصویر بد شانس
بز بیار (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نشانی
تصویر بد نشانی
عمل و وضع بد نشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
سوءظن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
Luminousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
Malevolence, Malice, Maliciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
Suspiciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
Unluckiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
світність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
suspeita
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
发光性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
恶意
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
不幸
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
怀疑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
jasność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
złośliwość, złość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
nieszczęście
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
podejrzliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
Argwohn
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
злоба , злі наміри
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
невезіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
підозрілість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
Leuchtkraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
Übelwollen, Bosheit, Boshaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
Unglück
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
светимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدخواهی
تصویر بدخواهی
злоба , злонамеренность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
неудачливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
подозрительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدشانسی
تصویر بدشانسی
falta de sorte
دیکشنری فارسی به پرتغالی